تفاوت واقعی بهشت وجهنم

فردی ازپروردگاردرخواست نمود تا به او بهشت وجهنم را نشان دهد خداوند پذیرفت .

اورا وارد اتاقی نمود که جمعی ازمردم دراطراف یک دیگ بزرگ غذا نشسته بودند.

همه گرسنه ، ناامیدودرعذاب بودند. هرکدام قاشقی داشت که به دیگ میرسید ولی

دسته قاشقها بلندتراز بازوی آنها بود ، بطوریکه نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند!

عذاب آنها وحشتناک بود. آنگاه خداوند گفت : اکنون بهشت را به تو نشان میدهیم .

او به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود وارد شد. دیگ غذا ، جمعی از مردم ،

همان قاشقهای دسته بلند . ولی درآنجا همه شاد و سیر بودند. آن مرد گفت :

نمی فهمم ؟ چرا مردم در اینجا شادند در حالی که در اتاق دیگر بدبخت هستند ،

با آنکه همه چیزشان یکسان است ؟ خداوند تبسمی کرد و گفت : خیلی ساده است ،

دراینجا آنها یاد گرفته اند که یکدیگر را تغذیه کنند . هرکسی با قاشقش غذا در

دهان دیگری میگذارد ، چون ایمان دارد کسی هست دردهانش غذایی بگذارد.

طرح های تشویقی ایرانسل

وقتی وارد وبلاگ میشی, موسیقی گرم و باحال اون آدمو میگیره و دوست نداری صفحه ی وبلاگو ببندی پس از خانم سالاری ممنونم.

دیگه اینکه عذر خواهی می کنم که بالای پست خوب شما راجع به رابطه ی موفقیت و زیبایی دارم مطلبمو می زارم, مطالب خوب باید چند روزی مطلب اول باشن و خوب مورد توجه قرار بگیره. 

من برگه هاتون رو صحیح کردم. نمیگم که از کارتون راضی ام اما آنچنان هم ناراحت نیستم. چون بالاخره یک چهار و پنج نفری حق مطلبو ادا کرده بودند. مهم تر اینکه اون نمودار نرمال که تویه همه ی چیزهای طبیعی دنیا وجود دارد تویه عملکرد امتحان شما هم بود. حدود 10 نفر عملکرد ضعیفی داشتند. 20 نفر عملکرد متوسط و 10 نفر هم عملکرد خوب و قوی. یه 8 نفری هم این وسط مسطا حتما گمه.

چون الان که حساب می کنم می بینم شما 48 نفر بودین. ماشاء الله . ما تو دبستان هم همچین کلاسایی نداشتیم. اما خوبی دانشجویی اینه که هر جلسه تقریبا 7 8 نفری غایبن و برا بقیه یکم اکسیژن می بونه که تنفس کنن.

اما غرض از مزاحمت. طرح های تشویقی کلاس ما از این لحظه شروع میشه.

من کلید سوالات امتحان رو می زارم اینجا. یک فرصت نزدیک به 6 روزه هم بهتون میدم تا آخر شب روز یکشنبه هفته ی آینده. هر کسی تونست با brain dump کردن خودش و یادآوری کردن زحمتی که سر امتحان کشیده, برگه ی خودشو تصحیح کنه و نمره ی خودشو مشخص کنه و برای من با ایمیل بفرسته اگر مثبت یا منفی نمره ای باشه که واقعا تویه برگه اش گرفته یک نمره تشویقی می گیره.

اگه کسی دیگه ای هم از این طرح های تشویقی ایرانسل چیزی تویه ذهنش داره برای من بفرسته تا بررسی کنم.

برا همتون آرزوی موفقیت می کنم و به امید دیدار.

پا نوشت : فایل پی دی اف کلید در اینجا است.

اگر کسی راجع به هرکدام از پاسخ ها نظر دیگری داشت با دلیل و مدرک برای من ارسال کند.

این دفعه دیگه واقعا خداحافظ



رابطه ی زیبایی و موفقیت!!!

سلام دوستان

دقایقی پیش درمورد مطلبی سرچ میکردم که به مطلب جالب دیگه ای برخوردم ،یه موضوعی با عنوان رابطه ی زیبایی و موفقیت برام خیلی جالب بود ببینم آیا زیبایی و موفقیت با هم رابطه دارند اگر رابطه دارند رابطه ی آنها به چه صورت است؟ آیا زیبایی باعث موفقیت میشود؟ آیا میشه گفت یکی از عوامل مؤثر بر موفقیت زیبایی است؟ 

شما چی فکر میکنید ؟

لطفا قبل از خوندن مطلب درمورد این سؤالات فکر کنید و خوشحال میشم اگه نظراتتون رو قبل از خوندن مقاله و بعد از خوندن اون بدونم.


ادامه مطلب ...

bussiness man

همیشه فکر میکردم خیلی تنبلم، اما حالا دقیقا حساب کردم و متوجه شدم که خیلی کار
میکنم

ببینید ما تو ایران 72میلیون جمعیت داریم که طبق آمار 13 میلیون اینها بازنشسته
هستند.پس میمونه 59 میلیون نفر.از این تعداد 24 میلیون دانش آموز و دانشجو هستند.
یعنی برای انجام کارا فقط 35 میلیون نفر میمونن

تعداد 10 میلیون نفر هم توی ادارات دولتی شاغلن که خب عملا کاری انجام نمیدن
پس برا پیش بردن کارا فقط 25 میلیون نفر باقی می مونن
ازاین 25 میلیون نفر هم 4 میلیون نفر آخوند و رئیسو نماینده مجلس و ... هستند
پس فقط 21 میلیون باقی می مونه و اگه بدونیم که 17 میلیون آدم جویای کار داریم،
معنیش این خواهد بود که کل کارهای مملکت رو 4میلیون نفر دارن انجام میدن.
اما حدود 2 میلیون نفر هم نیروهای مسلح داریم و این یعنی 2 میلیون نفر نیروی کار
باقی می مونن

از بین این 2 میلیون، 900646 نفر عضوپلیس و انواع وزارت خونه ها هستن
پس کلا می مونیم 1003531نفر
حالا این وسط 876649نفر بیمار داریم که قدرت کار ندارن و بار کارای کشور افتاده رو
دوش 200806 نفر

فراموش کردم که بگم ما 186806نفر هم ممنوع القلم،ممنوع التصویر،ممنوع الصدا و دیگر
انواع زندانی داریم

پس کل کارای کشور افتاده رو دوش 14نفر
از این 14تا،12تاشون عضو شورای نگهبان هستن
 پس نتیجه میگیریم که کل کارای کشور رو من و تو باید انجام بدیم.تو هم که نشستی
داری پست می خونی

درخواست افزایش حقوق

HOW TO ASK YOUR BOSS FOR A SALARY INCREASE..?
One day an employee sends a letter to his boss asking for an increase in his salary!!!


Dear Bo$$

In thi$ life, we all need $ome thing mo$t de$perately. I think you $hould be under$tanding of the need$ of u$ worker$ who have given $o much $upport including $weat and $ervice to your company. I am $ure you will gue$$ what I mean and re$pond $oon.

Your$ $incerely,

Norman $oh

 

The next day, the employee received this letter of reply:

 

Dear NOrman,

I kNOw you have been working very hard. NOwadays, NOthing much has changed. You must have NOticed that our company is NOt doing NOticeably well as yet. NOw the newspaper are saying the world`s leading ecoNOmists are NOt sure if the United States may go into aNOther recession. After the NOvember presidential elections things may turn bad. I have NOthing more to add NOw. You kNOw what I mean.

Yours truly,

Manager

  

می بینید به راحتی و بدون هیچ ناراحتی کارمند درخواستشو به رییسش ارائه داد و اونم به راحتی پاسخ داد. همیشه راهی هست که بتونیم پاسخ نیازهایی که به طرفمون ارسال میشه رو بدیم در کمال خونسردی

مانند مداد باشیم

 

 

 

   

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :

- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟

ادامه مطلب ...

ضرورت واقع نگری در زندگی

ولادت امام علی (ع) و فرخنده روز پدر را به همه ی پدر ها و اقایون وبلاگمون تبریک می گم و همچنین به

استاد عزیزم

نهج البلاغه را بعد از مدتها که به خودم قول داده بودم که هر روز چیزی ازش یاد بگیرم  باز کردم.خدا را شکر اخه دیگه اگر امشب هم این کار را نمی کردم خیلی از خودم دلگیر می شدم. این صفحه را به نیت شما باز کردم  شما دانشجوهای خوب یک دونده .هدیه زیبایی است امیدوارم شما هم لذت ببرین و قدر مطلب با ارزش ان را بدونیم.


ادامه مطلب ...

نمونه سوالات درس منابع انسانی

سلام به همه ی دوستان خوب وبلاگ

من نمونه سوالاتی رو برای درس منابع انسانی اینجا برای همه ی دوستان میذارم امیدوارم که بعد از خوندن کتاب و مرور مایندمپ هاتون وقت این رو داشته باشین ،خلاصه ای رو که خانم صباغ گذاشتند و نمونه سوال هایی رو که من در ادامه مطلب براتون گذاشتم رو بخونید. فکر میکنم این حداقل کاری باشه که هممون بتونیم انجام بدیم و طبق اصطلاح قشنگ استاد (اول جذب کن بعد پس بده)درس هایی رو که سر کلاس از استاد خوبمون جذب کردیمو هرچه بهتر بتونیم پس بدیم با این کار شاید بتونیم ذره ای از زحمات استادمون رو جبران کنیم.

امیدوارم هممون در امتحان منابع انسانی و بقیه ی امتحانات موفق باشیم.

ادامه مطلب ...

خلاصه کتاب م م ا

سلام ببخشید که یه کم دیر شد ولی امیدوارم همین حالا دانلود کنید و ازش استفاده کنید و در کنار ایکس مایندها و درس خوب استاد به کارتون بیاد.


از اینجا دانلود کنید

خلاصه کتاب مدیرت منابع انسانی دکتر اسفندیار سعادت

فایل PDF



و امتحان خوبی داشته باشیم

*هیچ چینی بند زدهای مثل اولش نخواهد شد*

تصور کنید زندگی ما مثل یک بازی است.

قانون این بازی بدین قرار است که باید 5 توپ را بطور هم زمان در هوا نگه دارید و نگذارید هیچ کدام روی زمین بیفتد.

جنس یکی از این توپ ها پلاستیکی بوده و بقیه انها شیشه ای  هستند

ادامه مطلب ...

بازیگر

مرد هر روز دیر سر کار حاضر می شد، وقتی می گفتند : چرا دیر می آیی؟
جواب می داد: یک ساعت بیشتر می خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم،
برای آن یک ساعت هم که پول نمی گیرم !
یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید...
___________________________________________________________________
مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می زد تا شاگرد ها
آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود !
یک روز از پچ پچ های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود...
___________________________________________________________________
مرد هر زمان نمی توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت ، در زمانی که آنها می خواهند
تحویل دهد، سفارش را قبول نمی کرد و عذر می خواست !
یک روز فهمید مشتریان ش بسیار کمتر شده اند ...
___________________________________________________________________
مرد نشسته بود. دستی به موهای بلند و کم پشتش می کشید .
به فکر فرو رفت ...
باید کاری می کرد. باید خودش را اصلاح می کرد !
ناگهان فکری به ذهنش رسید. او می توانست بازیگر باشد :
از فردا صبح ، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر می شد، کلاسهایش را مرتب تشکیل می
داد، و همه ی سفارشات مشتریانش را قبول می کرد!
او هر روز دو ساعت سر کار چرت می زد!
وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می رفت، دستهایش را به هم می مالید و با
اعتماد به نفس بالا می گفت: خوب بچه ها درس جلسه ی قبل را مرور می کنیم !!!
سفارش های مشتریانش را قبول می کرد اما زمان تحویل بهانه های مختلفی می آورد تا
کار را دیرتر تحویل دهد: تا حالا چند بار مادرش مرده بود، دو سه بار پدرش را به خاک
سپرده بود و ده ها بار به خواستگاری رفته بود...
___________________________________________________________________
حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده ، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد
کلاسش منظم شده و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده اند!
اما او دیگر با خودش «صادق » نیست.
او الان یک بازیگر است. همانند بقیه مردم!
زندگی زیباست ای زیبا پسند       زیبه اندیشان به زیبایی رسند

سه پاکت نامه

آقای اسمیت به تازگی مدیر عامل یک شرکت بزرگ شده بود. مدیر عامل قبلی یک جلسه خصوصی با او ترتیب داد و در آن جلسه سه پاکت نامه دربسته که شماره های 1 و 2 و 3 روی آنها نوشته شده بود به او داد و گفت: «هر وقت با مشکلی مواجه شدی که نمی توانستی آن را حل کنی، یکی از این پاکت ها را به ترتیب شماره باز کن.»چند ماه اول همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه میزان فروش شرکت کاهش یافت و آقای اسمیت بد جوری به درد سر افتاده بود.
در ناامیدی کامل، آقای اسمیت به یاد پاکت نامه ها افتاد. سراغ گاوصندوق رفت و نامه شماره 1 را باز کرد.
کاغذی در پاکت بود که روی آن نوشته شده بود:
«همه تقصیر را به گردن مدیرعامل قبلی بینداز.»آقای اسمیت یک نشست خبری با حضور سهامداران برگزار کرد و همه مشکلات فعلی شرکت را ناشی از سوء مدیریت مدیرعامل قبلی اعلام کرد. این نشست در رسانه ها بازتاب مثبتی داشت و باعث شد که میزان فروش افزایش یابد و این مشکل پشت سر گذاشته شد.
یک سال بعد، شرکت دوباره با مشکلات تولید توأم با کاهش فروش مواجه شد. با تجربه خوشایندی که از پاکت اول داشت، آقای اسمیت بی درنگ سراغ پاکت دوم رفت. پیغام این بود:
«تغییر ساختار بده.»
اسمیت به سرعت طرحی برای تغییر ساختار اجرا کرد و باعث شد که مشکلات فروکش کند.بعد از چند ماه شرکت دوباره با مشکلات روبرو شد.
آقای اسمیت به دفتر خود رفت و پاکت سوم را باز کرد. پیغام این بود:
 «سه پاکت نامه آماده کن.»

دنیای کارنکردن


تازگیا از دختر یکی از دوستام پرسیدم که وقتی بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی؟نگاهم کرد وگفت که میخواد رئیس جمهور بشه.
دوباره پرسیدم که اگه رئیس جمهوربشی اولین کاری که دوست داری انجام بدی چیه؟
جواب داد:به مردم گرسنه وبی خانمان کمک میکنه.
بهش گفتم :نمیتونی منتظر بمونی که وقتی رئیس جمهور شدی این کارروانجام بدی،میتونی ازفردا بیای خونه ی من وچمن ها رو بزنی،درخت ها رووجین کنی وپارکینگ روجاروکنی.اونوقت من به تو 50000 تومن میدم وتورومیبرم جاهایی که بچه های فقیرهستن وتومیتونی این پول روبدی بهشون تا برای  غذا وخونه ی جدیدخرج کنن.
مستقیم توی چشمام نگاه کردوگفت:چرا همون بچه های فقیررونمیبری خونه ت تا این کارها روانجام بدن وهمون پول روبه خودشون بدی؟

نگاهی بهش کردم و گفتم :به دنیای سیاست خوش آمدی

" ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیمودهایم میتوانیم هدایت کنیم. (اسکات پک) "

ماجرای فداکاری دوست و....

یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.
آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که....
غم قفس به کنار،آنچه عقاب را پیر میکند پرواز زاغ بی سر و پاست

ادامه مطلب ...

دریا باش نه یک لیوان آب...

روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که واسش یه درس بیاد موندی بده . راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه . شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره  ، اونم بزحمت ....

 

گناه طبیعت نیست... انار، از ترس چیده شدن ترک می خورد...

ادامه مطلب ...