*حافظ می‌نویسد:*

نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند   نه هر که آینه سازد سکندری داند

نه هر که طرف کله کج نها د و تند نشست   کلاهداری  و آیین سروری داند

تو بندگی چو  گدایان به شرط مزد مکن   که دوست خود روش بنده پروری داند

غلام همت آن رند عافیت سوزم   که در گدا صفتی کیمیاگری داند

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی    وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

بباختم دل دیوانه و ندانستم    که آدمی بچه‌ای شیوه‌ی پری داند

هزار نکته باریکتر  زمو اینجاست    نه هر که سر بتراشد قلندری داند

مدار نقطه‌ی بینش زخال توست  مرا  که قدر گو هر یکدانه جوهری داند

به قد و چهره هر آن کس که شاه  خوبان شد  جهان بگیرد اگر دادگستری داند

ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه   که لطف  طبع و سخن گفتن دری داند

این شعر درباره ی برخی انسان‌هایی که گمان می‌کنند کارآفرین (ارزش‌آفرین) شدن تنها به گفتن و ادا درآوردن است نیز مناسبت دارد و احتمالاً هزار نکته‌ی باریکتر ز مو اینجاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند.

«اندیشمندانه‌تر بیندیشیم»

نظرات 1 + ارسال نظر
علی بهنام دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 12:37

سلام
فشنگ بود ولی کاش از فونت و رنگ بهتری استفاده می کردی:::::
با تشکر

ممنون از نظرتون و تذکرتون باشه سعی میکنم اگه بشه فونتش رو عوض کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد