مصاحبه با خدا در خواب

خدا گفت:((بیا تو.پس تو میخواهی با من مصاحبه کنی؟))

گفتم:((اگر وقت داشته باشید.))

خدا لبخندی زد وگفت:((وقت من بی نهایت است و برای انجام هرکاری کافی است.چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟))

گفتم:((چه چیزی بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟.))

خدا جواب داد:))این که آنها از کودک بودن  خسته می شوند و برای بزرگ شدن عجله دارند و سالیان دراز را در حسرت دوران کودکی سر کنند.این که سلامتی شان را برای بدست آوردن پول از دست می دهند و بعد پولشان راخرج می کنند تا دوباره سلامتی بدست آورند.این که با چنان هیجانی به آینده فکر می کنند که زمان حال را فراموش می کنند و لذا نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده.این که چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند.))

خداوند دستهای مرا در دست گرفت و مدتی در سکوت گذشت بعد پرسیدم:((چه درسهایی از زندگی را می خواهید بندگان یا بگیرند؟))

خدا با لبخندی پاسخ داد:((یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد اما می توان محبوب دیگران شد.یاد بگیرند که با ارزشترین ها اشیایی نیست که در زندگی دارند بلکه اشخاصی است که در زندگی دارند.یاد بگیرند که نباید خود را با دیگران مقایسه کنند,هرکس طبق ارزشهای خودش قضاوت می شود نه در گروه و بر اساس مقایسه.یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین دارایی را داشته باشد بلکه کسی است که کمترین نیاز را داشته باشد.یاد بگیرند که برای ایجاد زخمی عمیق در دل کسی که دوستش دارند فقط چند ثانیه زمان لازم است.یاد بگیرند که افراد بسیاری آنها را عمیقا دوست دارند اما بلد نیستند که علاقه شان را ابراز کنند.یاد بگیرند که دوست واقعی کسی است که همه چیز را در مورد آنها می داند و با این حال دوستشان دارد.یاد بگیرند که کافی نیست همواره دیگران آنها را ببخشند بلکه باید خودشان هم خود را ببخشند.))

مدتی نشستم و لذت بردم .از او برای وقتی که به من اختصاص داده بود و برای همه کارهایی که برای من و خانواده ام کرده بود تشکر کردم.

او پاسخ داد)):هروقت بخواهی من بیست و چهار ساعته در دسترس هستم فقط کافی است صدایم کنی تا جواب بدهم))

وقت چیست؟؟؟؟

سلام به همه ی دوستان خوبم 

من در راستای پست خانم یعقوبی لینک مقاله ی (یک قدم برای تحول (وقت چیست؟)) رو که خانم صباغ تویه وبلاگ بازاریابی گذاشتند ،میذارم .اونجا میتونید دانلودش کنید.

بخونید ،درس بگیرید و متحول شوید(من که خوندم واقعا متحول شدم)

پیمان صنعتی

در جوانی آموختم ؛

 

که خود معمار زندگی خویش , خالق شادکامی وموجب تلخکامی خویشتنم. 

 

فلسفه من آنست که: 

 

همانی چیزی را درو میکنی که خود کاشته ای. 

 

اکنون عمیقا بر این باورم . 

 

چاریل لاد

بیایید بزهایمان را بکشیم

روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا گرسنگی راه بدر کنند.
روز بعد مرید و مرشد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، مرید همواره در فکرآن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذرانند و ای کاش قادر بودند به آن زن کمک می کردند،تا این که به مرشد خود قضیه را گفت.مرشد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد:"اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!".
مرید ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به مرشد خود ایمان داشت چیزی نگفت وبرگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت واز آن جا دور شد....
سال های سال گذشت و مرید همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بچه هایش چه آمد.
روزی از روزها مرید ومرشد قصه ما وارد شهری زیبا شدند که از نظر تجاری نگین آن منطقه بود.سراغ تاجر بزرگ شهر را گرفتند و مردم آن ها را به قصری در داخل شهر راهنمایی کردند.صاحب قصر زنی بود با لباس های بسیار مجلل و خدم و حشر فراوان که طبق عادتش به گرمی از مسافرین استقبال و پذیرایی کرد، و دستور داد به آن ها لباس جدید داده و اسباب راحتی و استراحت فراهم کنند. پس از استرا حت آن ها نزد زن رفتند تا از رازهای موفقیت وی جویا شوند. زن نیز چون آن ها را مرید و مرشدی فرزانه یافت، پذیرفت و شرح حال خود این گونه بیان نمود:
سال های بسیار پیش من شوهرم را از دست دادم و با چند فرزندم و تنها بزی که داشتیم زندگی سپری می کردیم. یک روز صبح دیدیم که بزمان مرده و دیگر هیچ نداریم. ابتدا بسیار اندوهگین شدیم ولی پس از مدتی مجبور شدیم برای گذران زندگی با فرزندانم هر کدام به کاری روی آوریم.ابتدا بسیار سخت بود ولی کم کم هر کدام از فرزندانم موفقیت هایی در کارشان کسب کردند.فرزند بزرگ ترم زمین زراعی مستعدی در آن نزدیکی یافت. فرزند دیگرم معدنی از فلزات گرانبها پیدا کرد ودیگری با قبایل اطراف شروع به داد و ستد نمود. پس از مدتی با آن ثروت شهری را بنا نهادیم و حال در کنار هم زندگی می کنیم.
مرید که پی به راز مسئله برده بود از خوشحالی اشک در چشمانش حلقه زده بود....

 

نتیجه گیری: 

هرکدوم از ماها امکان داره بزی داشته باشیم که به همون قانع باشیم و همین بز جلوی پیشرفتمون تو زندگی رو بگیره. اما اگه بزی نداشته باشیم مجبور میشیم برای رسیدن به هدفمون راههای دیگه ای هم امتحان کنیم که امکان موفقیتمون بیشتره.  

راستی بز زندگیمون چیه؟

حکایت بانک زمان...

حکایت بانک زمان ! ...

تصور کنید حساب بانکی دارید که در آن هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز می گردد و شما فقط تا اخر شب فرصت دارید تا همه پول ها را خرج کنید چون اخر وقت حساب شما خود به خود خالی می شود.

در این صورت شما چه خواهید کرد ؟

البته سعی می کنید تا اخرین ریال را خرج کنید!

هر یک از ما یک چنین حساب بانکی داریم ؛ حساب بانکی زمان!

هر روز صبح در بانک زمان شما 86400 ثانیه واریز و تا پایان شب به پایان می رسد .

هیچ برگشتی در کار نیست و هیچ مقداری از این زمان به فردا اضافه نمی شود.

ارزش یک سال را دانش اموزی که مردود شده ، می داند.

ارزش یک ماه را مادری که فرزند نارس به دنیا اورده ، می داند.

ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه می داند.

ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوق را می کشد.

ارزش یک دقیقه را شخصی که از قطار جا مانده .

ارزش یک ثانیه را ان که از تصادفی مرگبار جان به در برده ، می داند.

باور کنیدهر لحظه گنج بزرگی است !

گنجتان را اسان از دست ندهید!

به یاد داشته باشید: زمان به خاطر هیچ کس منتظر نمی ماند!

فراموش نکنید:

دیروز به تاریخ پیوست.

فردا معما است.

و امروز هدیه است!

برنامه ریزی منابع انسانی با رویکردی استراتژیک - قسمت پنجم

برنامه ریزی منابع انسانی ویژگیهای ممتاز و مشخصه ذیل را داراست:

1 - آگاهی: مفروضات روشن و آشکار را در مبحث منابع انسانی به وجود آورد؛

2 - تحلیلی: بر یک سری قضاوتها و واقعیات متکی است؛

3 - هدف گرایی: ابزاری برای تصمیم گیری سازمانی درجهت نیل به اهداف منابع انسانی بویژه مقاصد سازمانی است؛ 

4 - چشم انداز به آینده: مسائل منابع انسانی را پیش بینی و آینده نگری می کند؛

5 - اجتماعی یا جمع گرایی: بر گروهها توجه دارد نه به افراد؛

6 - کمـــی: به افراد و اعضای سازمان توجه می کند.

چرا سازمانها برنامه ریزی منابع انسانی را به کار می برند. دلایلی وجود دارد که سازمانها خود را بــا برنامه ریزی منابع انسانی سازگار می سازند:

1 - خوش بینی نسبت به استفاده از منابع و یا انعطاف پذیری بیشتر منابع؛

2 - کسب و پرورش مهارتهایی که برای توسعه ضروری است؛

3 - تعیین و تبیین مشکلات بالقوه؛

4 - به حداقل رساندن فرصت تصمیم گیریهای نامناسب؛

5 - درک و شناخت از وضع موجود به منظور مواجه با آینده؛

6 - مفروضات چالشی و تفکر آزاد؛

7 - اتخاذ تصمیمات آشکار که می تواند چالشی گردد؛

8 - پیــوند میان برنامه های منابع انسانی با برنامه های کسب و کار؛

9 - هماهنگــــی و انسجام بین اعمال و تصمیم گیریهای سازمانی؛

10 - به دست آوردن کنترل واحدهای عملیاتی سازمان.

بــه طور خلاصه سازمانها به آسانی با برنامه ریزی منابع انسانی به طرق زیر سازگار می شوند:

·         برنامه ریزی اساسی (بنیادی): این برنامه ریزی بیانگر آن است که برنامه ریزی منابع انسانی دارای اثر علمی است؛

·         برنامه ریزی فرایندی: این نوع برنامه ریزی نشانگر آن است که برنامه ریزی منابع انسانی دارای فرایند سودمندی برای سازمان است؛

·         برنامه ریزی سازمانی: این نوع برنامه ریزی، منابع و مسائل سازمانی را دربرمی گیرد.

برنامه ریزی منابع انسانی هدفهای مشخص و معینی را برای سازمانها دارد، واضح ترین آن تصمیم گیری درمورد منابع انسانی است که ازطریق تلاش درجهت منبع یابی منعطف تر با نوآوری، الگوهای ساعات کاری و اشکال قراردادهای کاری به وضوح مشاهده می شود. برخی از سازمانها به ارتقا تواناییهایشان ازطریق نقل و انتقال کارکنان (گردش شغلی) و بعضی دیگر به مهارتهای کمیاب و درحال پرورش آنها در دوره بلنــدمدت تمایل نشان می دهند. برنامه ریزی منابع انسانی به همه سازمانها اجازه می دهد روش تفکر و مفروضاتی را که براساس آنهـــا تصمیم گیری می شود را چالشی کنند. به علاوه، بدون تفکر آگاهانه این شالوده فکری شکل نخواهدگرفت. آن فرصتی را برای سازمانها فراهم می آورد که رؤسای آنها به طور معمولی مواردی که در آینــــده به آن توجه می کنند را درنظر داشته باشند.

فرایند برنامه ریزی منابع انسانی مزایایی را برای کلیه سازمانها بویژه برای سازمانهایی دارد که سازماندهی مجدد را انجام می دهند و آنهایی که قدرت تصمیم گیری را به واحدهای عملیاتی واگذار کرده اند. درحالی که شایستگی بایستی در فعالیتهای سازمان تبلور یابد ولی خوش بینی به منابع مزایایی برای سازمان به همراه دارد. برنامه ریزی منابع انسانی می تواند به عنوان یک سازوکار نفوذ و هماهنگی برای بخشهای مختلف تجاری و بازرگانی مدنظر قرارگیرد. ارتباطات و هماهنگی روشی است که ازطریق آن استراتژی تجاری شناسایی و با استراتژی منابع انسانی پیوند برقرار می کند. ما شاهد آن هستیم کــــه سازمانها نظامهای برنامه ریزی منابع انسانی را به دلایل فرایندی و سازمانی به کار می برند. یکی از مواردی که در اداره موفقیت آمیز منابع کاربرد دارد، دیدگاه سیستمی و منسجم نسبت بـــه سازمان و برنامه ریزی منابع انسانی است. 

نویسنده: دکتر احمدرضا طالبیان، مدرس دانشگاه 

 

ادامه دارد...

اهداف سال ۹۰

ضمن عرض سلام خدمت  دوستان و دانشجویان گرامی


بچه ها خوشحال باشید من اومدمممممممممممممممممممم



چه ماهی؟چه شغلی؟

سرگرمی

می*دانید چه شغلی برای شما مناسب تر است و چه کارهایی را می*توانید بهتر از سایرین انجام دهید؟


در این مقاله خواهید دید که هر کدام از متولدین ماه*های مختلف، برای چه شغل*هایی مناسب هستند. پس اگر دوست دارید بدانید که شغل نجومی*شما چیست، در این مقاله با ما همراه شوید!


یه چیز دیگه:

یک سایت جالب دیدم که فکر کردم شما هم خوشتون بیاد .حتما سر بزنید و بعد هم خودتون را اینجا لو بدین .یادتون نره هااا

مغز شما چند سال دارد؟


روی لینک بالا کلیک کنین. بعد دکمه استارت رو بزنین. بعد از یک آماده باش 3 – 2 - 1 بایستی جای اعداد رو که چند لحظه نمایش داده می شه به خاطر بسپارین و روی جای اون ها به ترتیب از کم به زیاد کلیک کنین!!! بعد از چند مرحله، سن مغز شما با توجه به زمان عکس العمل و درستی اون محاسبه و نمایش داده می شه !!! ادامه مطلب ...

Thinking outside the box

فکر کنم این دیگه به درد دنیا و اخرتتون بخره


یادتون هست استاد تو کلاس م م ا از تفکر خارج از چارچوب صحبت کردن و گفتن بریم در موردش بیشتر بخونیم .خانم سالاری هم یه چیز هایی در موردش گذاشتن .من تازه اون مقاله ی مورد نظر استاد را پیدا کردم.

اصل مقاله را گذاشتم تو وبلاگ کلاس زبان و برداشت شخصی ام را همراه نظرات دوستان تو وبلاگ بازاریابی بین الملل گذاشتم .

بدنیست شما هم که اصل کاری ها هستین این مقاله را بخونید و نظر تون را همینجا درج کنید.



متشکرم

هیچ کس شانسی به موفقیت نمی رسد و شانسی هم ان را از دست نمی دهد

چشمها را باید شست

 

چقدر خوبه که هر از گاهی باورهایمان را یه مروری کنیم. بد نیست ادم چند وقت یه بار ذهنیات و تفکراتش رو خانه تکانی کنه .واضح تر بگم.ما در مورد رفتار و افکارمون بیشتر از اونیکه فکر کنیم بر حسب عادت فکر میکنیم و عمل میکنیم. برای چند لحظه بدون تعصب این مطلب رو بخونیم. قبول؟!

دانشمندان برای بررسی تعیین میزان قدرت باورها بر کیفیت زندگی انسانها آزمایشی را

 

در « هاروارد یونیورسیتی » انجام دادند :

ادامه مطلب ...

اهداف SMART

سلام به همه ی دوستان خوب وبلاگ:

این روزها به لطف استاد عزیزمون درگیر راست و ریس کردن اهداف یکسالمون هستیم.(یادتون که نرفته؟)

من یه سری به وبلاگ بازاریابی کاویان زدم ،دیدم استاد نوشته بودند که یادتون نره اهدافتون SMART باشه.

راستش من نمیدونستم اهداف smart چه اهدافی هستند؟؟؟!!!

این بود که رفتم دنبالشو چند تا مطلب در موردش خوندم.برای من که واقعا مفید بود ،به شما هم پیشنهاد میکنم حتما بخونید قطعا براتون مفید خواهد بود.

به چه اهدافی SMART میگویند؟

به اهدافی SMART میگویند که دارای پنج ویژگی زیر باشد:


ادامه مطلب ...

هدف شما چیست؟ (قسمت دوم)

ادامه عوامل موثر در رسیدن به هدف :

***استقلال فکری  به مقدار زیاد چون با پای دیگران نمی توان راه رفت البته بادتون باشه کسی هم که روی یک پا می ایسته زمین می خوره پس مشورت چیز بدی نیست .

***امادگی برای پذیرش مسئولیت تصمیم هایی که می گیریم .از انجایی که بعضی وقت ها با موانعی  روبه رو می شویم که ما را جا به جا می کنند این امادگی باعث می شه از اتفاق ها جا نخوریم و انها را پیش بینی کنیم و مسائل را حل کنیم .

***عدم ترس از خطر کردن( پیرامون هدف خود و راه رسیدن به ان و سود و زیان تصمیمی که می گیرید تحقیق کنید و ان رابیشتر تجزیه تحلیل کنید تا ترستان کم شود چون میزان خطرات را کم خواهید کرد.)

***درک درست موقعیت- جای شما خالی یه روز استاد یه داستان خوب از اقا خرگوشه و کلاغ سیاهه برامون تعریف کردن که این موضوع را حسابی  روشن می کرد که اینو دیگه باد از خودشون بپرسید چون خودم هم دوست دارم دوباور بشنومش-

***ارزش هاو باور ها هم که به خاطر اهمیت قبلا توضیح دادم همان ارزش های ذهنی یا وجدان اخلاقی است که هدف برای ما می افریند.

***مشورت با دیگران – ان مرغه را نمی گم که یک پا داره – وقتی به بن بست و یا ناامیدی می رسی نایست با دیگران مشورت کن تاانها تو را به را ه تشویق کنند البته باید حواست باشه طرفت  تو رابشناسه و علاقه مند و باانگیزه باشه.

***انعطاف پذیری –گاهی حتی باید مسیر رابه کلی عوض کرد – مثلا هدف من چیز های ارزشمندی است که در مسیر تصمیم گیری ها و رسیدن به مقصد به دست می اورم ارزش ها اهداف من را تعریف می کنند پس ثابت بودن انها کافی است که حتی با تغییرات بزرگ مسیر باز هم هدف من را روشن نگه دارد .

***فشار های اجتماعی راهم باید در نظرداشت و گاهی هم موقعیت اجتماعی مان را باید بیشتر بشناسیم.(سعی کنید همیشه به بیش از یک راه حل فکرکنید –برای رسیدن به هدف شناختن ارزش های ان به ما کمک می کنند تا راه حل  هایمان ما را به مسیر درست رسیدن به هدف هدایت کنند.)


ادامه مطلب ...

هدف شما چیست؟ (قسمت اول)


یه چندتا کتاب و مقاله و سخنرانی از رهگذر نیاز و اتفاق و توفیقات اجباری و غیراجباری به جهت انجام تحقیقات درسی برای کسب نمره و غیره در مورد این موضوع جالب که استاد محترم درکلاس مطرح کردن خونده بودم که فکر کردم بد نیست یک مقاله بشن و در اختیارم دوستانم قراربدم البته شرمنده  استاد محترم شما دوستان خوبم هستم اگر خیلی تکراری بود یا استاد قبلاازشون گفتن چون کسی که دیر برسه کلاس از ماجرای وجودی کشف این بحث و دلیل در گرفتن ان در کلاس هم بی خبر می مونه

حالا هدف شما هر چه که هست .

انچه که شما را در راه رسیدن به هدف ثابت قدم نگه می دارد خود هدف نیست بلکه ارزشی است که ان هدف و مسیر رسیدن به ان در هر لحظه در زندگی شما برایتان به وجود می اورد.

پس قبل از ثبت اهدافتان ارزش ان را دریابید چرا که انچه که اهداف تان را در مسیر شلوغ زندگی ماندگار می کند ارزش هایی است که برای شما به همراه دارد نه خود هدف .

انچه که شما را ترقیب می کند به سمت اهدافتان قدمی بردارد در واقع فراراز رنجی است که از نداشتن ان مقصد دارید و یا رسیدن به لذتی است که از دست یابی به ان هدف بدست می اورید اگر هم هر دو را با هم داشته باشید با سرعت و انگیزه ی بیشتری پیش خواهید رفت.

ادامه مطلب ...

برنامه ریزی منابع انسانی با رویکردی استراتژیک - قسمت چهارم

برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی 

به عقیده دوچینزو و رابینز (DECENZO ROBBINS) برنامه ریزی منابع انسانی فرایندی است که به وسیله آن سازمان معین می کند که برای نیل به اهداف خود به چه تعداد کارمند، با چه تخصص و مهارتهایی برای چه مشاغلی و درچه زمانی نیاز دارد. هدف برنامه ریزی منابع انسانی تجزیه و بررسی تعادل عرضه و تقاضا با یک روش ساختاریافته است، این امر با یک تصویر روشن و با حرکت سریع باتوجه به آینــده آغاز می گردد و مقصود آن است که زمینه های عملی را به عنوان یک نتیجه، تجزیه وتحلیل و تعیین کرد. در برنامه ریزی منابع انسانی ما به شناخت اعضا و مهارتهای موردنیاز برای انجام وظایف روزمره و تغییراتی که ممکن است ظرفیت کار را در آینده و حجم فعالیتهای تعهد شده را تغییر دهد نیازمندیم. این درک خوبی از استراتژی و برنامه های تجاری جزئی تر را دربرمی گیرد. بعد از آن ما باید وضعیت عرضه نیروی انسانی را ازنظر فهرست موجودی نیروی انسانی جاری و نیازهای آنان که چقدر باید تغییر کند را درنظر داشته باشیم. این موضوع بیانگر آن است که سازمانها نیاز به شناخت دقیق از اعضا و ویژگیها و روابط بین آنان با سازمان دارد.

برنامه ریزی استراتژیک منابع انسانی فرایندی است درجهت برقراری اهداف منابع انسانی و توسعه استراتژی های منابع انسانی برای نیل به اهداف، سیاستها ازطریق بسیج، توسعه و نگهداری منابع انسانی. برنامه ریزی منابع انسانی با مفاهیم محیط و عملیات سازمان در ارتباط بوده و شامل عوامل داخلی وخارجی می شود. عوامل خارجی همچون فشارهای اقتصادی، تغییرات تکنولوژی، قوانین و مقررات، وضعیت سیاسی، بازار نیروی کار و آموزش، عوامل داخلی شامل هدف و مقاصد سازمان، فرهنگ، ساختار، منابع انسانی و ذینفعان می گردد.  

  نویسنده: دکتر احمدرضا طالبیان، مدرس دانشگاه  

ادامه دارد...

تصمیم گیری با لوبیا

روزی از روزها، در یکی از شرکت های صنعتی مدیری توانمند کار می‌کرد که آوازه "تصمیم گیرنده سریع " را با خود یدک می‌کشید. هر زمان که یکی از کارمندان آن شرکت نزد این مدیر می‌آمد و مشکلی را با او در میان می‌گذاشت، مدیر توانمند ما در حالی که با یک دست در جیب و یک دست زیر چانه به سقف خیره می‌شد، اندکی به تفکر می‌پرداخت و سپس سریعاً و با اقتدار کامل پاسخ مثبت یا منفی خود را اعلام می‌کرد به طوری که کارمندان از این همه اعتماد به نفس که در رییس خود می‌دیدند دچار شگفتی می‌شدند.

پس از گذشت چند سال ، با تصمیمات و تدابیر سریعی که این مدیر اتخاذ می‌کرد، شرکت آنها عالی ترین مدارج پیشرفت را پیمود. داستانهای زیادی در مورد توانایی مرموز تصمیم گیری سریع این مدیر نقل می‌شد و حتی کار به دخالت دادن نیرو های فوق طبیعی نیز کشیده شده بود. یک روز، رییس قسمت فروش شرکت نزد او آمد و پس از ارائه طرحی از او خواست نظرش را در باره آن طرح بیان کند. مدیر، پس از برانداز کردن آن طرح و پرسیدن چند سوال، اندکی به تفکر پرداخت و گفت: "طرح خوبی است، آن را به مرحله اجرا در آور". روز دیگری، از مدیر در مورد وضعییت سالن غذا خوری شرکت سوال شد و پیشنهاد گردید که محل آن به جای دیگری تغییر یابد. اما مدیر پس از طرح چند سوال ابراز داشت : "سالن در همان جایی که هست باقی بماند".

تصمیم گیری سریع و موکد و بدون تاخیر و همیشه جواب سریع و صریح دادن از خصوصیات برجسته مدیر توانمند ما بود که سایر مدیران در مورد آن غبطه می‌خوردند. سالها گذشت و آن شرکت با مدیریت آن مدیر، پیشرفتهای زیادی نمود تا اینکه یک روز زمان باز نشستگی او فرا رسید. مدیر جانشین که از تواناییهای مدیر قبلی اطلاع کامل داشت از او خواست که راز موفقیتش را با او در میان بگذارد. مدیرقدیمی با کمال میل حاضر شد که رازش را برملا سازد. این بود که گفت: "راز کار من لوبیاست" . مدیر جدید که کاملا گیج شده بود از او خواست که مسئله را بیشتر توضیح دهد. به همین سبب مدیر قدیمی مقداری لوبیا از جیبش درآورد و پس از اینکه آنها را در این دستش ریخت و دو باره در جیبش قرار داد گفت: "سالها قبل پی بردم که اگر تصمیم گیری در مورد مسئله ای را به عقب بیاندازی آن مسئله بسیار بدتر و مشکل تر از قبل می‌شود. این بود که من روشی را برای تصمیم گیری سریع ابداع نمودم. روش من به این ترتیب بود که پس از تهیه مقداری لوبیا، آنها را در داخل جیبم قراردادم و هر زمان که مجبور بودم در مورد سوالی جواب بله یا نه بدهم مقداری از آن لوبیاها را به اندازه یک مشت بر می‌داشتم و در داخل جیبم شروع به شمارش آنها می‌کردم. اگر مجموع این لوبیاها عددی فرد بود جواب منفی و اگر مجموع آنها زوج بود جواب مثبت می‌دادم ".

مدیر قبلی ادامه داد: "همانطوریکه می‌بینی فرقی نمی کرد که جواب من مثبت باشد یا منفی بلکه چیزی که مهم بود این بود که جریان تصمیم گیری به تعویق نیافتد. البته تصمیمات من گاهی از اوقات غلط از آب در می‌آمد و این امری اجتناب ناپذیر بود. اما، چه درست و چه غلط، تصمیم گیری باید هرچه سریعتر صورت پذیرد تا بتوان انرژی خود را صرف چیزهایی که واقعاً اهمیت دارند نمود". این گونه بود که مدیر جدید نیز همراه با مقداری لوبیا داخل جیبش، پست مدیریت را از آن مدیر توانمند تحویل گرفت .....  

نتیجه گیری: 

در این حکایت در مورد اهمیت تصمیم گیری سریع و بموقع صحبت شده است. به نظر نویسنده علاوه بر درستی هر تصمیم، اتخاذ تصمیم بموقع نیز اهمیت زیادی دارد بطوری که با درستی تصمیم برابری دارد. عدم تصمیم بموقع بعضی اوقات از تصمیمات صحیح دیرهنگام نیز بدتر است.