مشتری خود را بشناسید


یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت.
دوستی از وی پرسید: «چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟»
وی جواب داد: «هنگامی که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم:
پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیان بیهوش افتاده بود.
پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می داد.
پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد.
پوستر ها را در همه جا چسباندم.»
دوستش از وی پرسید: «آیا این روش به کار آمد؟»
وی جواب داد: «متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند و لذا آنها ابتدا تصویر سوم، سپس دوم و بعد اول را دیدند.»

باتی یر در زمین بسکتبال

سال2005، تیم بسکتبال هاستون راکتس ایالت تگزاس آمریکا به دنبال یک بازیکن بااستعداد برای اضافه کردن به تیمش بود. پس از تحلیل های مقدماتی، فهرستی از بازیکنان تهیه شد. بعضی از آنها موجود نبودند یا اینکه خیلی گران بودند. دیگران هم به نظر نمی آمد مناسب تیم باشند.

با استفاده از تحلیل های تفصیلی، مدیر تیم راکتس بازیکنی به نام شین باتی یر را به عنوان کسی که تیم به آن نیاز دارد پیشنهاد کرد. کسی از این انتخاب متقاعد نشده بود. بر اساس معیارهای سنتی - امتیاز، گرفتن توپ از حلقه، دفاع و غیره- باتی یر فقط یک یازیکن متوسط بود. اما تحلیل هاستون یک قدم فراتر رفته بود. تحلیل به گونه ای بود که می شد عملکرد اعضای تیم، وقتی باتی یر در زمین بود، را فهمید. هر وقت باتی یر در زمین بود، صرفنظر از اینکه کجا بازی کند، هم تیمی هایش بهتر بازی می کردند و اعضای تیم حریف بدتر. باتی یر یکی از ستارگان تیم هاستون هنوز در این تیم بازی می کند. 

 

نظر:

شما به چه فکر می کنید؟ کار تیمی در سازمان، در نظر گرفتن عملکرد گروهی کارکنان برای سازمان در مقابل عملکرد فردی، معیارهای انتخاب کارکنان و ...

XMind فصل های کتاب

با سلام خدمت دوستان گرامی :

درصورت داشتن XMind  فصل های کتاب لطفآ به ایمیل اینجانب ارسال فرمائید .

با تشکر

ادامه مطلب ...

تبدیل تهدیدها به فرصتها...

  

 

فرصت‏ها نیز همانند تهدیدها، گاه کاملاً جنبه ساختاری دارند و در کنترل فعالان و بازیگران نیستند.

از کلمه بحران در چین به نام فرصت خطرناک یاد می کنند یعنی هر جا که بحران باشد در آن جا هم فرصت است و هم تهدید یکی از روش های خلاقیت این است که یک بحران را به فرصتی مناسب تبدیل کنیم. 

 

 

گروه اینترنتی قلب من

ادامه مطلب ...

تفاوت مایکروسافت و جنرال موتورز

 

 

بیل گیتس: اگرفنّاوری جنرال موتـــورز با سرعتی همســــان فنّاوری کامپیوتر پیشرفت کرده بود، امروز اتومبیلهایی سوار می‌شدیم که:

- سرعتشان 22000 مایل بر ساعت بود!

- مصرف بنزین آنها 4 لیتر درهر 1000 مایل بود!!

- بهای آنها 25 دلار بود!!!

پاسخ جنرال موتورز

1- بدون هیچ دلیلی ماشین شما در روز دوبار تصادف می‌کرد!

2- هردفعه که خطهای وســط خیابان را ازنو نقاشی می‌کردند شما باید یک ماشین جدید می‌خریدید!

3- گاه و بیگاه ماشین شما درخیابانها از حرکت باز می‌ایستــــاد وشما چاره‌ای جز استارت (Restart) مجدد نداشتید!

4- هربار که جنــــرال موتورز مدل جدیدی را به بازار عرضه می‌کرد خریداران ماشین باید راننــــدگی را از اول یاد می‌گرفتند چون هیچ یک ازعملکردها و کنترلهای ماشین مانند مدل قبلی نبود!

5- فقط یک نفر از ماشین می‌توانست استفاده کند مگــر اینکه با خرید ماشین مدل 95 یا NTبرای آن صندلیهای بیشتری خریداری می‌کردید!

6- صندلیهای جدید همـــه را مجبور می‌کردند تا بدن خود را متناسب واندازة آنها بکنند!

7- گاهی اوقــــات دراثر کارهایی ماننـــد گردش به‌چپ ماشین شما خاموش (Shut Down) می‌شــــد و استارت آن نیــز از کار می‌افتاد در این ‌گــــونه موارد چاره‌ای جز نصب مجدد (Reinstall) موتور نداشتید!

8- چراغهای اخطـــار وضعیت بنزین، روغـــــن و آب با یک چراغ (General Fault) تعویض می‌شدند!

9- برای خاموش‌کردن ماشین باید دکمه استارت را می‌زدند!

10- جنرال موتورز خریداران ماشینهایش را مجبور به خرید نقشه‌های راههایی می‌کرد که ممکــــن بود اصلاً به درد راننـــدگان نخورد. هرگونه تلاش برای پاک کردن این Option منجر به‌کاهش کیفیت عملکرد تا پنجاه درصد وبیشتر می‌شد!

 11- کیسه هــــــوا قبل از بازشدن درهنگام تصادف ازشما می‌پرسید: 

?!?!Are You Sure 

ناسا و مشکل خودکار

متن حکایت

هنگامی ‌که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد، با مشکل کوچکی روبرو شد. آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون ‌جاذبه کار نمی‌کنند. (جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی‌یابد و روی سطح کاغذ نمی‌ریزد.) برای حل این مشکل آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخاب‌کردند. تحقیقات بیش‌از یک دهه طول‌کشید، 12میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه می‌نوشت، زیر آب کار می‌کرد، روی هر سطحی حتی کریستال می‌نوشت و از دمای زیرصفر تا 300 درجه‌ سانتیگراد کار می‌کرد.

روس‌ها راه‌حل ساده‌تری داشتند: آنها از مداد استفاده کردند! 

 

 

ارزش یک علامت ضربدر!!!

 مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس از 30 سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های چندین میلیون دلاری با او تماس گرفتند. آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند و هیچ کسی نتوانسته بود اشکال را رفع کند.

بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند که در رفع بسیاری از این مشکلات
موفق بوده است. مهندس، این امر را به رغبت می پذیرد. او یک روز تمام به
وارسی دستگاه می پردازد و در پایان کار، با یک تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می کشد و با سربلندی می گوید: «اشکال اینجاست!»

آن قطعه تعمیر می شود و دستگاه بار دیگر به کار می افتد. مهندس دستمزد خود را 50000 دلار معرفی می کند. حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می کند و او بطور مختصر این گزارش را می دهد: " بابت یک قطعه گچ: 1 دلار و بابت دانستن اینکه ضربدر را کجا بزنم: 49999 دلار" !!!  

 

اگر دروغ رنگ داشت

اگر گناه وزن داشت   ؛  

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد ؛

 

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی ...  

و من شاید ؛ کمر شکسته ترین بودم

ادامه مطلب ...

جدید ترین تست روانشناسی در امریکا

1- فرض کنید شما مشخصه صورت کسی هستید,کدام قسمت ازصورت او هستید؟

الف : چین وچروک
ب : لکه
ج : خال زیبایی
د : کک ومک
ت :لبخند
ادامه مطلب ...

روانشناسی دست خط

تحلیل دست خط افراد روشی جالب و مفید برای ارزیابی شخصیت هاست.در واقع دست خط افراد بیانگر شخصیت ورفتار و طرز تفکر خاص آنهاست مغز انسان علامت های خاصی را به ماهیچه ها ارسال می کند وازآنجایی که شخصیت و تفکر با یکدیگر متفاوت است در نتیجه دست خط ها و طرز نوشتن آنها نیزتفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند .

ادامه مطلب ...

این یک داستان حقیقی است


در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد.



بیشتر ضرری که متحمل می شویم به خاطر فرصت هایی است که از دست می دهیم.رابرت کیوساکی

ادامه مطلب ...

در هنگام صحبت با طرف مقابل حتما مراقب باشید

در یک مدرسه راهنمایی دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت می کردم و چند سالی بود که مدیر مدرسه شده بودم. 

قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه بروند.
 
هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هیاهوی دانش آموزان در حیاط و گفت وگوی همکاران در دفتر مدرسه، به هم نیامیخته بود. 

در همین هنگام، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت: 

«با خانم... دبیر کلاس دومی ها کار دارم و می خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال هایی بکنم.»
از او خواستم خودش را معرفی کند. گفت: 

«من 'گاو' هستم ! خانم دبیر بنده را می شناسند. بفرمایید گاو، ایشان متوجه می شوند.»

تعجب کردم و موضوع را با خانم دبیر که با نواخته شدن زنگ تفریح، وارد دفتر مدرسه شده بود، درمیان گذاشتم. 

یکه خورد و گفت: «ممکن است این آقا اختلال رفتار داشته باشد. یعنی چه گاو؟ من که چیزی نمی فهمم...»
از او خواستم پیش پدر دانش آموز یاد شده برود و به وی گفتم: 

«اصلاً به نظر نمی رسد اختلالی در رفتار این آقا وجود داشته باشد. حتی خیلی هم متشخص به نظر می رسد.»

خانم دبیر با اکراه پذیرفت و نزد پدر دانش آموز که در گوشه ای از دفتر نشسته بود، رفت.

 مرد آراسته، با احترام به خانم دبیر ما سلام داد و خودش را معرفی کرد: «من گاو هستم!»

- خواهش می کنم، ولی...

- شما بنده را به خوبی می شناسید. 

من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر۱۳ ساله ای که شما دیروز در کلاس، او را به همین نام صدا زدید...

دبیر ما به لکنت افتاد و گفت: «آخه، می دونید...»
- بله، ممکن است واقعاً فرزندم مشکلی داشته باشد و من هم در این مورد به شما حق می دهم. 

ولی بهتر بود مشکل انضباطی او را با من نیز در میان می گذاشتید. قطعاً من هم می توانستم اندکی به شما کمک کنم.

خانم دبیر و پدر دانش آموز مدتی با هم صحبت کردند. 

گفت و شنود آنها طولانی، ولی توأم با صمیمیت و ادب بود. آن پدر، در خاتمه کارتی را به خانم دبیر ما داد 

و با خداحافظی از همه، مدرسه را ترک کرد.

وقتی او رفت، کارت را با هم خواندیم. 

در کنار مشخصاتی همچون نشانی و تلفن، روی آن نوشته شده بود:

" یاد داریم از دبستان و کتاب/ درس اول صحبت نان بود و آب/آنچه را در خردسالی خوانده ایم /همچنان در جستجویش مانده ایم "

رمز تاثیر گذاری بر دیگران


بیشتر اوقات زندگی روزمره ما به مراوده و گفتگو و تعامل با دیگران می گذرد
در منزل، محل کار، خیابان، تاکسی، مغازه، کلاس درس و... . در این میان همیشه عده ای انگشت شمار از افراد در میان دیگران برتر بوده و نامشان زبانزد دیگران است. همچنین همیشه باعث جذب سایرین شده و در کل افرادی پرنفوذ و تاثیرگذار هستند. اینگونه افراد هیچ فرقی با دیگران ندارند؛ مثلا ستاره اقبالشان بلند باشد و یا مهره مار داشته باشند بلکه به صورت دانسته و یا ناخودآگاه یک سری قوانین را همیشه رعایت می نمایند که همین قوانین عامل برتری و جلب دیگران و عامل نفوذ در اذهان است. ما نیز می توانیم اینطور باشیم. در اینجا به بعضی از این عوامل اشاره ای مختصر می کنیم:
کمتر حرف بزنیماین بدان معنا نیست که حرف نزنیم و یا سرمان در لاک خودمان باشد. بلکه هر جا نیاز به صحبت کردن بود خود را نشان داده و نظر خود را ایراد کنیم. متاسفانه بعضی افراد اینطور برداشت می نمایند که کم گویی یعنی هیچ گویی و همین امر باعث منزوی شدن و دور شدن از اجتماع می گردد.یک لبخند کوچک باعث جذب می شود. هر انسان دارای یک کودک درونی است که آن کودک درون به آنچه که خود بخواهد جذب می شود چه بخواهیم و چه نخواهیم
 قبل از شروع صحبت حداقل 30 ثانیه فکر کنیمفکر کردن قبل از شروع صحبت هر چند کم و کوتاه باعث گزیده گویی شده و از هر گونه لاف زدن و همچنین بیهوده گویی و صحبت عجولانه جلوگیری می کند. حتماً دیده اید افرادی که پس از شنیدن حرفی یا سوالی مدت زمانی کوتاه آن را حلاجی نموده سپس بیان می نمایند و اکثر اوقات جواب آنها بسیار متین و درست است و هیچ جای ایراد نیست. اما امان از افرادی که آنچه به ذهنشان می آید را بیان می نمایند، بدون اینکه حتی لحظه ای در مورد آن فکر کنند. به اصطلاح با صدای بلند فکر می کنند و اکثر اوقات حرف هایی می زنند که باعث پیشمانی شان می گردد. فکر کردن آسان است. تمرین کنیم.
با صدای بلند نخندیمخنده با صدای بلند شخصیت انسان را زیر سؤال می برد. هیچ انسان گرانمایه ای را نخواهید دید که با صدای بلند خندیده و یا قهقهه بزند. از بازیگران معروف سینما (در زندگی شخصی) گرفته تا بزرگان و دانشمندان. با صدی بلند خندیدن باعث جلب توجه دیگران شده و باتوجه به اینکه دیگران نمی دانند مطلب شما چقدر خنده دار است، باعث سوء برداشت آنها می شود.
لبخند بزنیمیک لبخند کوچک باعث جذب می شود. هر انسان دارای یک کودک درونی است که آن کودک درون به آنچه که خود بخواهد جذب می شود چه بخواهیم و چه نخواهیم. اخلاق کودک درون دقیقاً مانند کودکان است و به چیزهای زیبا عکس العمل مثبت نشان می دهد. پس همانطور که یک کودک جذب یک لبخند می شود، ما نیز جدب چهره های بشاش و خنده روی می شویم. همچنین لبخند باعث زیبا شدن چهره می شود.امور دیگران به ما ربطی ندارد زیرا اگر ربط داشت با ما نیز در میان گذاشته می شد. دخالت در امور دیگران باعث دفع آنها شده و نوعی دور شدن را ایجاد می نماید.
در امور دیگران دخالت نکنیمبرایتان چقدر پیش آمده که با تلفن همراه یا شخصی دیگر صحبت می کرده اید که دقیقاً پس از پایان صحبت، یک نفر دیگر آمده و گفته «چی شده»؟حتماً برایتان پیش آمده است که این قضیه کمی باعث تنفر شما شده است. امور دیگران به ما ربطی ندارد زیرا اگر ربط داشت با ما نیز در میان گذاشته می شد. دخالت در امور دیگران باعث دفع آنها شده و نوعی دور شدن را ایجاد می نماید. زیرا با توجه به شناختی که افراد از شخص فضول دارند، از رفت و آمد و حتی صحبت در حضور وی خوددای می کنند.بسیار بسیار کم شوخی کنیم شوخی هر قدر هم کوچک می تواند باعث رنجش شود، مگر اینکه این شوخی با فکر قبلی و بررسی بیان شده و یا انجام شود. مثلاً شوخی هایی که با شخصیت افراد رابطه دارد باعث قتل شخصیت می شود. شوخی اگر در حد یک لبخند کوچک و ملیح باشد، بسیار شیرین است و نه بیشتر.
به ظاهر خود برسیمیکی از عواملی که باعث تأثیرگذاری در بین سایرین می شود، خوش لباسی، خوشبویی و خوش صورتی است. مطمئناً هیچ کس دوست ندارد با شخصی که دهان او بوی بد می دهد و یا لباسش پاره است دمخور شود.
حرف آخر:

ادامه مطلب ...

اطلاعات عمومییییییییی

مدیریت منا بع انسانی برای سازمانها به مثا به یک عامل حیاتی قلمداد می شود ،زیرا مولفه اصلی تشکیل دهنده سازمانها مردم میباشند و مدیریت اثربخش آنان ،وظیفه اصلی مدیریت منابع انسانی میباشد. امروزه اهمیت عامل انسانی ونقش منحصر به فرد او به منزله یک منبع استراتژیک و طراح ومجری نظامها و فرا گرد های سازمانی از اهمیت و جایگاه والاتر از گذشته داشته بطوریکه در تفکر سازمانی پیشرفته از انسان به مثا به مهمترین منبع و دارائی یا به تعبیری مهمترین منبع تولید هر سازمان یاد می شود .اغراق و گزافه نیست اگر بگوییم ،امروزه و در حال حاضر سازما نها برای بقاء، انتظام وبالندگی خود تلاش می کنند تا از طریق منابع انسانی فرهیخته و آگاه در گستره جهانی به رشدی سریع،بهبود مستمر،کارآمدی ، انعطاف وانطباق پذیری و آمادگی برای آینده (چا لشهای آتی) از جایگاه ممتاز در عرصه فعالیت خود نایل شوند