چگونه ایده پردازی کنیم؟( پست دوم)

  برام تجربه شده همه نکته هایی که در ذهنت جرقه میزنند را باید در جایی ثبت کنی، تا نکته ها و جرقه ها که مانند پازلی از یک مسئله، فکر و ایده ایی خواهند بود. ادامه پیدا کند و تو سرنخ افکارت را گم نکنی. تا بمرور با اصلاح و تکمیل ابعاد مختلف برداشت هایت از مسائل مختلف جامعه ( همه زمینه ها و موضوعات) دنیای بهتر و کاملتری در ذهنت خلق شود. تا تو به مدد تصویر قابل احساسی که بدست آورده ایی اشکالات و نواقص را شناسایی کنی؛ و با فرصت ها و سرمایه هایی که آنها را هم شناسایی کرده ایی ایده و طرح مورد نظرت را به تولید برسانی.

 

ایده پردازی مانند بسیاری از کارها، راه و روش دارد. فرمول شناسی میخواهد. یاد گرفتن درست نگاه کردن میخواهد (نگاه اصولی و اساسی به مسائل و موضوعات).
ایده پردازی مانند حس هنری است. مثل شعر گفتن، طرح کشیدن، فیلم بازی کردن، مثل عشق پرواز داشتن است.
برای ایده پردازی باید حس رویا پردازیت همیشه آماده پرواز باشد.
.
.
.
.
چگونه خود را در شرایط ایده پردازی قرار دهیم ؟
اقای ادبی از دوستان یو 24 خواستن:اینجا را متعلق به خودمون بدونید. تا با کمک هم بازی ایده پردازی را تمرین کنیم.




خدا رو چه دیدی شاید یک روزی تیم ایده پردازی تشکیل دادیم. و در مسابقات المپیک برنده مدالهای رنگارنگ ...(آرزو که بر جوانان عیب نیست)

 

 

 



.
 
اینکه ایده پردازی را اصولی یاد بگیرم و رواج بدیم عالی هست.فکر کنم بشه یه سری تاپیک فقط در این رابطه گذاشت. می شه بیشتر توضیح بدین تیم ایده پردازی چه جور تیمی هست؟



تشکیل تیم ایده پردازی فعلا در حد شوخی است. اما از این جهت که ایده پرداز محدوده و سقفی برای فکر و ایده پردازی قائل نیست، این شوخی میتواند جدی باشد


 

 

به هر حال از انجایی که بهترین ایده ها, معمولا غیر معمول ترین انها هستند همین شوخی شما به نظر بنده ایده ی خیلی خوبی امد.بد نیست کمی بستش بدین, شاید به جاهای خوبی رسید, یا بهتر بگم رسیدیم ,در یک گروه خوب انشاا

...

و این اینچنین شد که شما اعضای گروه ایده پردازی شدید



 


 



یکی از معضلات جامعه ایران، سخت و شکننده بودن کار گروهی است. که بیشتر مجبور به کار انفرادی و کم توان و موفقیت محدود می شویم.
بنظرم یکی از علت های فراری بودن از کار گروهی در ایران، بخاطر نبود سیستم و مکانیسم های سالم و کامل برای همفکری و همکاری است. که بتواند عدالت و سهم و مسئولیت ها و بهره مندی از زحمات و موفقیت را کانالیزه و تضمین کند.
این نقص اساسی که بزرگان جامعه ما مثل بز فقط تماشاچی و توجیه گر مشکلات هستند؛ و جز شعار و توجیه کاری نمیکنند. با جرات می گویم. 70 میلیون ملت ایران (بخشهای دولتی، خصوصی و آحاد ملت) را در شرایط ضعف و ناتوانی قرار داده است. با جرات می توانم بگویم. در شرایط فعلی" رهبری نظام" روسای قوای سه گانه" سازمانهای خرد و کلان" بخش خصوص و تک تک افراد جامعه ما، نمی توانند از تمام تواناییها و ظرفیت هایشان در جهت پیشرفت جامعه استفاده کنند؛ و بصورت ناخواسته و تحمیلی برای حفظ منافع خود بهمدیگر ضربه می زنند. که نتیجه نهایی آن ناتوانی و ضعف همگانی است. (این نشانه اوج بلاهت و حماقت و درد جانسوز جامعه است، که تماشاچی ضربه زدن مخرب به همدیگریم و...)
بنده بر اساس 8 سال تجربه و شکست ظاهری در کار ساختمان سازی و درک تجربیات تلخ جامعه. به "ایده طرح استراتژی بیمه و نیروافزایی 70 میلیونی" رسیدم. که با تمام نقص و کاستی هایم. طرح مورد نظر را برای مطالعه و بررسی به سازمان ها و افراد علاقمند فرستادم.
.

استراتژی بیمه و نیروافزایی 70 میلیونی، برای ایجاد شرایط و ظرفیت های مهندسی و نوسازی (سالم سازی) جامعه

 

 

 



 
من همیشه در کار رجال سستی و بی فکری و ناتوانی دیدم که می دونم به یقین اگر به شخص خودشون و توانایی های فردی بود جز این عمل می کردن و ایمان دارم هر فرد شعوری فراتر از این داره که در کار گروهی دیده شده از او البته این مختص کشور خودم نیست بیشتر در کشورهای پیشرفته این بلاهت و ادعای سروری که دارن من را رنج داده.
همیشه می گن کار گروهی باید ارزشی مضاعف ایجاد کنه و همافزایی داشته باشه می گن خرد جمعی هیچ وقت اشتباه نمی کنه اینها درست ولی چرا افراد یک گروه در مقابل یک شخص عاجز و ناتوان می شن؟؟؟, شاید حداقل تو کشور خودمون بشه گفت به هوش بالای ما ایرانی ها بر می گرده و برای دل گرم کردن خودمون به تلاش بیشتر بگیم دو خدا را پادشاهی یک ملک نتوان کرد.ولی عاقبت چی ضریب هوشی جامعه ی ایرانی در چند سال گذشته چنان افتی داشته که دیگه همه باید ضرورت استفاده از کاتالیزور ها را برای حفظ حیات درک کنیم.ما باید و باید یاد بگیریم که به هم کمک کنیم و در مقابل هم متواضع و در کنار هم توانا باشیم و در عین حال شخصیت توانای خودمون را حفظ و تواناتر کنیم من با نظر شما در مورد نبود زیر ساخت برای کار گروهی کاملا موافقم و به عقیده ی من کار گروهی به معنی از خود گذشتن نیست بلکه به معنی به هم رسیدن است و ما می تونیم از همین پایین سیسم ها را اصلاح کنیم و مسئولا نه در حد توانمون عمل کنیم درست مثل همین کاری که شما می کنید من صمیمانه از این حس مسئولانه شما از طرف خودم به عنوان یک ایرانی سپاسگذارم .
.

گاهی انچه که داریم مانع رسیدن ما به خواسته ها مون می شه نه انچه که نداریم یا از دست دادیم
.

 

 
من ازاقای ادبی  اجازه خواستم خلاصه ای از این بحث را در وبلاگ گروهی مون قرار بدم.تا دوستان من هم با ما همراه شوند.

 



خوشبختی بذرها (فکرها و ایده ها، نکته ها و...) بیشتراز این نیست. که بدست باغبانان خوبیها در همه جا کاشته و توسعه پیدا کنند.

 

 

 


گنج های واقعی یافتنی نیستند,ساختنی هستند...

 

 

نظرات 11 + ارسال نظر
میلاو چهارشنبه 8 تیر 1390 ساعت 00:48


سلام میکنم خدمت جناب آقای ادبی و دوست خودم ریحانه جان
با گفته ایده هامونو یاداشت کنیم شما کاملا موافقم.چون با توجه به اینکه فکر، فکرو میاره و حالا اگه ما این افکارو یادداشت نکنیم مطمینا فراموششون میکنیم شاید بعضی از ایده ها الان به دردمون نخورن ولی ممکنه یه زمان دیگه و یه جای دیگه موثرترین باشن.
بعضی وقتا ما از این ایده پردازی اجتناب میکنیم چون با خودمون میگیم دیگه چیزی واسه اختراع نمونده و این نکته رو فراموش میکنیم صد سال از ماشین تایپ گذشته بود اما هنوز لاک غلط گیر درست نشده بود.یا فکر میکنیم مثل جابه جا کردن کوهه ولی اینو به یاد نمیاریم که برای جا به جا کردن کوه میتونیم از سنگ ریزه ه شروع کنیم.از شروع کار نباید بترسیم و باید این حرکت اولو انجام بدیم به قول جان ولفگانگ (شهامت ایده پردازی مثل حرکت رو به جلو در ابتدای بازی شطرنج است، گرچه احتمال دارد حرکت نادرست باشد ولی ممکن است خود شروعی برای پیروزی باشد. )
این رو هم در نظر داشته باشیم( مایکروسافت شرکتی است که برپایه تصورات و ابتکارات، عمل و مدیریت می کند)
یکی از راههایی که به ذهن من میرسه واسه خلق ایده بچه گانه فکر کردنه و اینکه نباید خیلی اصولی به اطلاعات در دسترس توجه کنیم.و البته فکر کردن خارج از جعبه از همه مهمتره

ممنون از از این مطالب اموزندتون.
موفق باشید

مرس میلاو جان
تو دیگه کی بودی ما ازت بی خبر بودیم.کلی نکته نوشتی که بریا من خیل ارزشمند بود .حتما بقیه دوستانهم استفاده کردن.راستی شما هم تفکر خارج از جعبه را خوندی؟من و خانم سالاری و اقای استاجی تو این لینک (http://attarmarketing.blogsky.com/1390/01/25/post-246/)یه چیزهایی در موردش نوشتیم.خوشحال می شم نظرتو و بقیه بچه ها را در رابطه با ایده پردازی و تفکر خارج از جعبه بیشتر بدونم.
متشکرم

ابراهیم ادبی چهارشنبه 8 تیر 1390 ساعت 02:53 http://dolateeshgh.blogfa.com/

ایده پردازی مراتب دارد.
ممکن است ایده پردازی با نگاه مادی وارد سرزمین رویاهای جدید شود. قطعه ایی بسازد. تغییری برای بهتر شدن را انجام دهد.
ممکن است ایده پردازی با تعصبات مختلف قومی، گروهی و ملی در چارچوب های تعصبی خود فکر و عمل کند. کاری به نفع خود و شاید زیان برای دیگران انجام دهد. و در جای خود موفق باشد.
ممکن است ایده پردازی خدا را ببیند. از خدا و بینش جهانی شروع کند. دنیا و آخرت را در امتداد همدیگر. انسانها و دیگر مخلوقات را ببیند. همه فرصت ها و سرمایه ها و بحرانها و آسیبها و نیازهای جامعه را در نظر بگیرد. ایده ایی را بپرورد که هماهنگ با دیگر اهداف و نیازهای جامعه است.
اینگونه ایده ها هماهنگ با فرمولهای شناخته و ناشناخته دیگر بخش ها بوجود می آیند. که میتوان نام ایده های برتر را بر آنها گذاشت.
ایده هایی که بر اساس فرمولهای اصولی بنا می شوند. و بدنبال خود فرصت ها و سرمایه های جدیدی برای تحولات و ایده های بعدی ایجاد می کنند.
در حالت تشبیه : منظومه شمسی بر اساس فرمولی بنا شده . که ضمن گردش سیاره ها . فاصله و فرصت های ایده الی در زمین برای زندگی و رشد گیاهان و .... ایجاد کرده است.

(این تشبیه شاید کاملا مفهوم نباشه. اما اون پاک نمی کنم. شاید در آینده قابل اصلاح و توضیح بیشتر ایجاد بشه)
بنظر من بخشی از مشکلات جامعه ما و جهان. بخاطر تضاد در فرمولها و بینش ها و روشهاست. که باعث عدم همکاری و عامل درگیری و از بین رفتن نیروها. فرصت ها و سرمایه ها میشه.

سلام و خسته نباشید
اقای ادبی
اینکه سر می زنید و مشتاقانه, جهت دادن به افکار بچه ها را پیگری می کنید ستودنی است.متشکرم
راستش تا حالا من هم نگاه بیشتری از انچه میلاو عزیز بیان کردن به ایده پردازی نداشتم.این توضیحات شما دنیای تازه ای را پیش روی ما باز می کنه.فکر می کنم بخشی بزرگی از ناکامی ها در ایده پردازی به همین عدم تعادل و تضاد ها برمی گرده که خود من تا حالا نادیده می گرفتم و فقط به یک سری تعوری و اصول البته ناقص و از پیش تعریف شده که تو کتابها خونده بودم و یاد گرفتم بسنده می کردم.

ابراهیم ادبی چهارشنبه 8 تیر 1390 ساعت 02:56 http://dolateeshgh.blogfa.com/

از لطف شما دوست عزیز و خانم طبسی تشکر می کنم .


من هم با تمام بی علمی و بی سوادی . جرات بخرج میدم. بر اساس تجربیات و برداشت های شخصی نکته هایی رو عرض میکنم .
شاید برای دوستان خوبم مفید باشه.

خواهش می کنم جناب ادبی گرامی .شما لطف می کنید که دانش و تجربه ی با ارزشوتون را در اختیار می گذارین.
امیدوارم قدردان باشم

بهزادمنش چهارشنبه 8 تیر 1390 ساعت 04:06

سلام
خیلی ممنون برای مطلبتون. ولی بنده اعتقاد دارم و تجربه کرده ام که ایده پردازی زیاد انسان را به جایی نمیرساند چون نا خودآگاه افکارت پراکنده میشود ایده پردازی صحیح باید چارچوب داشته باشد یاد صحبتهای استاد افتادم که میفرمودن مسیر را مشخص کن و سعی کن در همان مسیر بسیار پیشرفت کنی
خودمونیم ما با ایده پردازی هامون همش از این شاخه به اون شاخه میپریم(البته خودم را گفتم)
از آن مهم تر عملیاتی کردن ایده پردازی است باور بفرمایید من خیلی از ایده های کوچکی که به ذهنم رسیده تازه با نگرش عملیاتی کردن با شکست مواجه شده است
البته لازم بذکر است که سرعت عمل در عملیاتی کردن ایده ها هم خیلی مهم است همین چند روز پیش یکی از ایده های که در ترم پیش خدمتتون در مورد تبلیغات مطرح کردم را به چشم خود دیدم!!!
باید همانند یک دونده دوید دنیا برای ما نمی ایستد
پیروز باشید

گاهی فکر می کنم اگر ما اقای قربانزاده عزیز را نداشتیم شاید هیچ ایده ای را حتی به زبان هم نمی اوردیم(حداقل خود من که این فرصت را اینجا پیدا کردم)چه برسه که از این شاخه به اون شاخه بپریم و همین هم فرصتی بود که ایشون با صبرو حوصله به ما دادن و تشویقمون کردن تا تجربه کسب کنیم و خودمون از نزدیک با واقعیت اشنا بشیم و بعد هم بسیار خردمندانه راه درست را بهمون نشون دادن طوری که ما را حسابی شرمنده ی دنیاو اخرتشون کردن.

ما دلمون گرم بود استاد را داریم که مسیر درست را بهمون نشون می دن و اگر ما راهی را شروع نمی کردیم مسیری هم پیش رومون قرار نمی گرفت و چه خوب که فهمیدیم راه درست چی هست.
به نظر من از ایده پردزی پشیمون نباشید ولی به فکر کسب تجربه و یاد گیر از این میون باشید.
راستش برام جالب شد که گفتین ایده ی اول ترم, عملیاتی شده .این نشونه ی خوبیه ..یعنی فکرتون خوب کار می کنه و مسیر درستی را انتخواب کردین. و شما هم که همون ادم قبلی هستین پس باز هم می تونید ایده های ناب داشته باشید البته حالا با ایمان بیشتر که با احتمال عملیاتی شدن بیشتر همراه است.
موفق باشید

معصومه بهاری چهارشنبه 8 تیر 1390 ساعت 10:49

ممنون ریحانه جان که مطالب آقای ادبی رو در اختیارمون قرار میدی و ممنون از آقای ادبی که در این مبحث بهمون کمک می کنن. خیلی دوست دارم بتونم از ایده هایی که تو ذهنم شکل میگیره استفاده کنم و اونا رو به واقعیت تبدیل کنم.
به نظر من آدمهای موفق کسانی هستند که به خوبی ایده پردازی می کنن و از ایده هاشون به خوبی استفاده می کنن.

ابراهیم ادبی چهارشنبه 8 تیر 1390 ساعت 12:08 http://dolateeshgh.blogfa.com/

اصلاح شده (اگر امکان دارد مطلب قبل حذف شود)


ایده پردازی در یک جزیره پرت جامعه، اگر ممکن نباشد بسیار سخت است.
ایده پداز معمار فرصت ها و سرمایه هایی که در جامعه وجود دارد، میباشد. (شرایط مناسب مدیریتی) و ایده پرداز با معادله سازی، تلفیق و ترکیب و مونتاژ فرصت ها و سرمایه ها ایده های جدیدی خلق میکند.
ایده پرداز معجزه گر نیست، اما ممکن است ایده هایی معجزه کند.
ایده پردازی مانند یک موجود زنده نیازمند شرایط مناسب برای زندگی و رشد و تولید است.
ایده پرداز تفاوتش با دیگران، عشق به رشد و پویایی است. که مانع می شود تسلیم شرایط موجود شود. و همیشه مترصد فرصتی برای تغییر و تحول و ایده پردازی است.
اما بدبختانه جامعه ما بیخودترین شرایط را برای فکر نو و ایده پردازی دارد.
چاره ایی هم نیست. باید با همین نفس های نیم بند و فشارها و موانعی که وجود دارد. در درون خود و بیرون زندگی و تمرین کنیم. شاید رحمت الهی بنا بر تلاش و استقامت ها تقدیرات را جور دیگری رقم بزند . و...

مرجان سالاری پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 02:37

سلام ریحانه جون و همچنین جناب آقای ادبی
مطالب خیلی مفیدی رو هم شما و هم جناب ادبی بیان کردید

فکر مشق های نوشته شده نیست، سرمشق های نوشته شده است.
فکر سرمشق دانش است. فکر با ایده سازی تولید دانش می کند و ایده سازان مقدم بر دانش آموختگانند.
فکر چیزی است که دانش بیاراید و اگر فکری دانشی نیاراید در فضای فکری بودنش تردید وجود دارد.
فکر از کشمکش و تعامل ذهن و مغز به وجود می آید.
یکی از اساتید میگفتند برای ایده پردازی افراد رو به صورت گروهی در یک اتاق قرار میدن ،یه موضوعی رو بیان میکنن بعد افراد به صورت مسخره بازی هر چی به ذهنشون بیاد میگن ،بعد کم کم همین افکار مسخره تبدیل به ایده های جالب میشه.
یا اینکه در شرکهای تولیدی اتاق فکر تشکیل میدن، به نظر من هم این ها همه باعث میشه که فرد بیشتر بتونه ایده پردازی کنه واین ایده ها و همین افکار گروهی باعث پیشرفت سازمان وشرکت میشه.
و همچنین با نظر جناب ادبی هم موافقم که بایدزیرساختها اصلاح شود و فرهنگ کار تیمی و فکر تیمی در بین افراد جا بیفته.

ابراهیم ادبی پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 22:48 http://dolateeshgh.blogfa.com/

ایده مثل یاد گرفتن خواندن و نوشتن است.
ساختن کلمه است
نوشتن مقاله است
نوشتن کتاب است
نوشتن کتاب خوب است
نوشتن کتاب تحسین برانگیز است


چه خوب است. خواندن و نوشتن را با عشق نوشتن کتاب تحسین برانگیز یاد بگیریم.
تا محدود نمانیم. تا بالهای دل و فکر و جانمان بزرگ و پرتوان رشد کنند. تا هر کلمه ایی اختراع میکنیم، زیبنده و مناسب نوشتن کتاب تحسین برانگیز باشد. تا در نگاه به همه مسائل و موضوعات ارتباط و پیوندها و تاثیرات نامرئی را ببینی؛ و راه حل های نامرئی را کشف کنی، تا مغز و فکر و دلت تربیت و یاد بگیرند با وسعت و کیفیت بهتر و کاملتری رشد کنند.
آیا معلوم نیست، خدا همینگونه فکر و عمل کرده است؟

متشکرم اقای ادبی
شما خیلی شوق برانگیز می نویسید و زیبایی بخش
دیگه حرفی برای گفتن باقی نمی مونه
ما فقط باید بخونیم و فکر کنیم و یاد بگیریم.
باز هم متشکرم

ابراهیم ادبی پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 23:09 http://dolateeshgh.blogfa.com/

هر آموختنی با هدف پرواز، یاد گرفتن ایده پردازی است.
هر آموختنی با هدف ماندن، گنگی و گمگشتگی است.
هر چه با هدف ایده پردازی آموزی، جنس وجودت خالص و با ارزش تر می شود.
ایده پردازان خدا، به خدا نزدیکترند. شاید شهید هم بخاطر ایده پردازی به شهادت رسید.
شاید، نه حتما یکی از نام های خدا ایده پرداز بودن است.
ایده پردازی شجاعت، ایمان، اخلاص و ماقبل یقین میخواهد.
ایده پرداز کار هابیل بود. قاتل آن قابیل بود.
ایده پردازی بذری است. که خدا در جان آدم کاشت. وگرنه انسان هم حیوان بود.
ایده پردازی کار حسین بود. عباس، حر، ...
ایده پردازی عشقی است. که در زندگی همه جوینده و گم کرده آنند.
.
.
.



چه زیبا پاسخ به سوالات نپرسیده و حرف های ناگفته ی من را می نویسید و می خونید.
من فکر می کنم...
شما ما را به اصل خودمان و وجودمان و فطرتمان رهنمود می کنید.
متشکرم

ابراهیم ادبی پنج‌شنبه 9 تیر 1390 ساعت 23:20 http://dolateeshgh.blogfa.com/

شاید یکی از علتهای طلاق ها، نبود ایده پردازی در زندگی است.

شاید شبیه جوک باشه. اما ممکنه معنا دیگه علت جدایی ها نبود خصلتهای ایده پردازانه بین زن و شوهرها است.
شاید یکی از عوارض بی توجهی به رشد خصلت های فکر و ایده پردازی در ناکامی و بی هنری در ایجاد ارتباط سالم و پویا در زندگی خودش رو نشون بده.
ایده پردازی یک آموزشی است که نیازمند تربیت است.

یعنی به ایده پردازی فقط به ایجاد چیزی خارج از خودمان نگاه نکنیم!؟و همیشه از این هنر و محبت الاهی استفاده کنیم به این دلیل که بهش نیاز داریم تا زندگی زیبا و شادی داشته باشیم و نه اینکه تنها در راه اهداف خاص به کار اید.
متشکرم که هم اموزش می دین و هم تربیت می کنید ...
من خودم را از این جهت مدیون گفتار شیوا و شگفت انگیز شما استاد عزیز می دونم.

ابراهیم ادبی جمعه 10 تیر 1390 ساعت 19:55 http://dolateeshgh.blogfa.com/

ایده پردازی محصول درون سازماندهی شده است. وقتی بدانی چه میخواهی، چه نمیخواهی، وقتی همه خودت هستی.
ایده پردازی بدست آوردن سر رشته مسئله است. وقتی ایده نداری، معلوم است هیچ کدام از سر نخ ها در دستت نیست.
وقتی ایده داری، انگار پازل ها مسئله ها، جای خالی ها و مکمل ها را میبینی. چشمک قطعه پازلها را میبینی.
برای ایده پردازی، باید ذهنت مسئله ایی را برای خوب و مفید بودن، بیابد. تا با خلق ایده، فرصت چشیدن عشق را بیابی.
ایده خوب، خالص و با کیفیت، به میزان عشق و آرامش دلت بسته است. شاید یک حرف، یا توهم باشد. اما خوبی و کیفیت ایده، به ایمان و اخلاص و عشق بسته است. (عشق به خوبیها، دردمندی بر دردها و...)
(اینها شرایط و خصوصیات شاید بیشتر برای فعالیت در علوم انسانی و نوآوری های فکری و ... بکار بیاد. و ایده های علمی و صنعتی و اختراعات و ... کمتر نیاز به این شرایط و حالات دارند).
بنظرم بحرانهای علوم انسانی در ایران، بخاطر بسته بودن راههای ایده پردازی است.
بحرانهای شهرنشینی، مهاجرت، حاشیه نشینی، معضلات فرهنگی و اجتماعی، ناکارآمدی اداری، بانکی و شهرداری و... همه حکایت از کور و بسته بودن راههای ایده پردازی است. والا درون زباله ها هم گنجینه های طلای سیاه شده یافت می شود.

ایده پردازی علمی، نیازمند درگیری فکری، همراهی و همکلامی با جمع ایده پردازان دارد. تا جرقه های فکری جمعی آنها برای یکدیگر زمینه و انگیزه ایده پردازی ایجاد کند.
ایده پرداز نیاز دارد. در معرض خبرها، مشکلات و مسئله ها، دردها و ... باشد. تا شاخکهای فکریش همیشه حساس و فعال باشند. تا از میان همه خبرهای درهم و برهم ارتباط و نیازها، فرصت ها و سرمایه ها را شناسایی کند.
ایده پرداز باید صبور و کنجکاو و نگاه تیز و تحلیل گر داشته باشد. ذهن منظم ، آرامش دل و دردمند داشته باشد.
شاید بعد از آموزش و تربیت و نهادینه شدن اصول و روشهای ایده پردازی، ایده پرداز به فارغ التحصیلی برسد. و در هر حالتی موتور ذهنش منظم و مدام و در همه جا، جستجوگرانه در مسیر ایده پردازی کار کند. و ایده پردازی برایش تبدیل سرگرمی و بازی شود.
بنظرم بحرانهای علوم انسانی در ایران، بخاطر بسته بودن راههای ایده پردازی است.
بحرانهای شهرنشینی، مهاجرت، حاشیه نشینی، معضلات فرهنگی و اجتماعی، ناکارآمدی اداری، بانکی و شهرداری و... همه حکایت از کور و بسته بودن راههای ایده پردازی است. والا درون زباله ها هم گنجینه های طلای سیاه شده یافت می شود.

من فکر می کنم ایده پردازی مثل داشتن هدف راه را نشون می ده و یا راهی می سازد.
نیاز و خواسته ها و پرداختن بهای اونها برای رسیدن به هدف.
اون قسمت که فرمودین همراهی و هم کلامی یاد توصیه استادمون (یک دونده)برای نوشتن یک مقاله افتادم که من واقعا در موردش حرف برای گفتن داشتم ولی هیچ ایده ای برای شروع نداشتم تا اینکه ایشون توصیه کردن و همراهی کردن و دوستانم همکاری کردن تا حرف های دلم نوشته شد. حتما اون مقاله را که حاصل کار گروهی بود, می گذارم تو یو24
امیدوارم گروهی داشته باشیم که همواره هم را به ایده پردازی تشویق کنیم و و این راه های بسته را باز کنیم. این قطعا یکی از اهداف والای بچه های وبلاگ خوب یک دونده عزیز خواهد بود.
برای نکات ارزشمندی که با زیبایی بیان می کنید بسیار سپاسگذارم اقای ادبی.
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد