بدون شرح

موشی درخانه تله موش دید،

به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد

همه گفتند: تله موش مشکل توست بما ربطی ندارد.

ماری در تله افتاد و زن خانه را گزید، از مرغ برایش سوپ درست کردند،

گوسفند را برای عیادت کنندگان سربریدند؛

گاو را برای مراسم ترحیم کشتند

و تمام این مدت

موش در سوراخ دیوار مینگریست و میگریست


نظرات 2 + ارسال نظر
ریحانه صباغ طبسی پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 22:24

از اینکه موشه گریه می کرده منظور اینه که اون از کاری که از دیگران می خواسته نیت خیر برای خودشون داشته؟

مرجان سالاری پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 23:35

سلام خانم بهاری
کاش تحلیل خودتون رو هم از این مطلب مینوشتید که نتیجه ی مطلب رو بیشتر متوجه بشیم .
یعنی منظورتون اینه که چون این حیوانات به یکدیگر (موش) بها ندادند و برای هم ارزش قائل نمیشوند به عذاب الهی دچار شدند؟؟؟

سلام دوستان
معذرت میخوام اگه دیر جواب دادم دسترسی به اینترنت نداشتم.
این داستان بیان می کنه که در یک سازمانی و در یک جامعه ای که زندگی می کنیم اگه مشکلی برای هرکدوم از ماها بوجود بیاد بر زندگی همه ماها تاثیر می ذاره.
اگه توی این داستان بقیه حیوانات راه حلی برای مشکل موش پیدا می کردند شاید هیچکدوم دچار این سرنوشت نمی شدند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد