آموزنده(تجربه ها)

 

ONE .  Give people more than they expect and do it

cheerfully .

 

توقع مردم را بیشتر از آنچه که هست بر آورده کرده و آنها را خوشحال کنید

 

 Mental Feng Shui 

ادامه مطلب ...

یک متن زیبا

نگاه مهربان...

من او را دیده بودم نگاهی مهربان داشت.
 غمی در دیدگانش موج می زد ,که از بخت پریشانش نشان داشت.
 نمی دانم چرا هر صبح ، که چشمانم به بیرون خیره می شد.
 میان مردمش می دیدم و بازغمی تاریک بر من چیره می شد.
شبی در کوچه ای دور
 از آن شب ها که نور آبی ماه, زمین و آسمان را رنگ می کرد
 از آن مهتاب شب های بهاری,که عطر گل فضا را تنگ می کرد

 در آنجا ، در خم آن کوچه ی دور نگاهم با نگاهش آشنا شد

 به یک دم آنچه در دل بود ، گفتیم سپس چشمان ما از هم جدا شد
 از آن شب ، دیگرش هرگز ندیدم تو پنداری که خوابی دلنشین بود
 به من گفتند او رفت, نپرسیدم چرا رفت

ولی در آن شب بدرود ، دیدمکه چشمانش هنوز اندوهگین بود

آرزوها

آرزوها

ویکتور هوگو

 

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،

و اگرعاشق هستی، معشوقت هم به تو عشق بورزد،

و اگر اینگونه نیست، تنهاییت کوتاه باشد،

و هنگام تنهایی، نفرت از کسی نیابی،

و بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

 

برایت همچنان آرزو دارم

دوستانی داشته باشی،

از جمله دوستان بد و ناپایدار،

برخی نا دوست و برخی دوستدار

که دست کم یکی در میانشان

بی‌تردید مورد اعتمادت باشد،

چون زندگی بدین گونه است...

 

برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،

نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند،

که دست کم یکی از آن‌ها اعتراضش به حق باشد،

تا زیاده به خودت غره نشوی.

 

و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی،

تا در لحظات سخت،

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،

همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سر پا نگه‌ دارد.

 

همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی،

نه با کسانی که اشتباهات کوچک می‌کنند،

چون این کارِ ساده‌ای است،

بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می‌کنند،

و با کاربرد درست صبوری‌ات برای دیگران نمونه شوی.

 

امیدوام هنگامی که جوان هستی،

خیلی به تعجیل، رسیده نشوی،

و هنگامی که رسیده‌ای، به جوان‌ نمایی اصرار نورزی،

و وقتی پیری، تسلیم ناامیدی نشوی،

چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد،

و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.

 

امیدوارم سگی را نوازش کنی،

به پرنده‌ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی،

هنگامی که آوای سحرگاهیش را سر می‌ دهد،

چرا که به این طریق

احساس زیبایی خواهی یافت، به رایگان.

 

امیدوارم که دانه‌ای هم بر خاک بفشانی،

هرچند خُرد بوده باشد،

و با روئیدنش همراه شوی،

تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.

 

بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی،

زیرا در عمل به آن نیازمندی،

و برای اینکه سالی یک بار

پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی: «این مالِ من است»

فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!

 

و در پایان، 

آرزومندم همسر خوبی داشته باشی،

که اگر فردا خسته باشید، یا پس‌فردا شادمان

باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.

 

اگر همه‌ی این‌ها که گفتم

فراهم شد،

دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!

شغل های نو و پرطرفدارآینده

سلام

می بخشید که پشت سر هم پست گذاشتم.

 این همایشی که در ادامه ازش بحث شده را من و چند تا از بچه ها شرکت کردیم و و کارگاهها را هم خدمت جناب مهندس عماد دولتشاه بودیم؛ من استاد اینده پژوهی دیگری را هم می شناسم که می تونم ازشون راهنمایی بخوام.

این اساتید بزرگوار در ایران تنها چند نفر هستند.

البته یک خبر خوب هم داره(به زودی در مشهد یک مرکز اینده پژوهی خواهیم داشت.

این فرصتها را از دست ندید.

اگر خوشتون اومد بگید تا برای اطلاعات بیشتر در مورد اینده پژوهی راهنمایی بگیرم براتون..

موفق باشید

ادامه مطلب ...

حباب تام و جان و ژاک

یکی بود یکی نبود. یک کشور کوچکی بود. این کشور یک جزیره کوچک بود. کل پول موجود در این جزیره 2 دلار بود؛ 2 سکه 1 دلاری که بین مردم در جریان بود. جمعیت این کشور 3 نفر بود. تام مالک زمین جزیره بود. جان و ژاک هر کدام یک سکه 1 دلاری داشتند.

 

- جان زمین را از تام به قیمت 1 دلار خرید. حالا تام و ژاک هر کدام 1 دلار داشتند و جان مالک زمین بود که 1 دلار ارزش داشت. دارایی خالص کشور 3 دلار شد.

 

- ژاک فکر کرد که فقط یک قطعه زمین در کشور وجود دارد و از آنجایی که زمین قابل تولید نیست، ارزشش بالا خواهد رفت. بنابراین 1 دلار از تام قرض کرد و با 1 دلار خودش، زمین را از جان به قیمت 2 دلار خرید. تام یک دلار به ژاک قرض داده است. بنابراین دارایی خالص او 1 دلار است. جان زمینش را به قیمت 2 دلار فروخت. بنابراین دارایی خالص او 2 دلار است. ژاک مالک زمینی به قیمت 2 دلار است، اما یک دلار به تام بدهکار است. بنابراین دارایی خالص او 1 دلار است. دارایی خالص کشور 4 دلار شد.

 

- تام دید که ارزش زمینی که یک وقت مالکش بود افزایش یافته است. او از فروختن زمین پشیمان شده بود. تام یک دلار به ژاک قرض داده بود. پس 2 دلار از تام قرض کرد و زمین را به قیمت 3 دلار از ژاک خرید. در نتیجه، حالا مالک زمینی به قیمت 3 دلار است. اما از آنجایی که 2 دلار به جان بدهکار است دارایی خالص او 1 دلار است. جان 2 دلار به تام قرض داده است. بنابراین دارایی خالص او 2 دلار است. ژاک اکنون 2 دلار دارد. بنابراین دارایی خالص او 2 دلار است. دارایی خالص کشور 5 دلار شد. حبابی در حال شکل‌گیری است.


- جان دید که ارزش زمین در حال بالا رفتن است. او هم تمایل داشت مالک زمین شود. 2 دلار داشت و 2 دلار از ژاک قرض کرد و زمین را به قیمت 4 دلار از تام خرید. در نتیجه، تام قرضش را برگرداند و حالا 2 دلار دارد. دارایی خالص او 2 دلار است. جان مالک زمینی به ارزش 4 دلار است اما چون 2 دلار از ژاک قرض کرده است دارایی خالص او 2 دلار است. ژاک 2 دلار به جان قرض داده است و بنابراین دارایی خالص او 2 دلار است. دارایی خالص کشور 6 دلار شد، اگر چه کشور همان یک قطعه زمین و 2 سکه 1 دلاری در گردش را دارد.

ادامه مطلب ...

اسمارتیزهای قهوه‌ای در کسب و کار شما چیست؟‎

در سال‌های دهه 1980، یک گروه موسیقی که تعدادی زیادی نمایش در سال اجرا می‌کرد، قراردادی با مفاد متعدد تنظیم کرده بود و برای عقد قرارداد با سالن‌های نمایش از آن استفاده می‌کرد. در این قرارداد تمام جزئیات تکنیکی برق، تجهیزات صحنه نمایش و غیره قید شده بود و سالن‌دار موظف بود طبق قرارداد همه آنها را به صورت خواسته شده به گروه موسیقی ارائه دهد. در بین مفاد قرارداد، یک ماده گنجانده شده بود و در آن خواسته شده بود یک کاسه اسمارتیز در اتاق پشت صحنه ارائه شود که در آن اسمارتیز قهوه‌ای وجود نداشته باشد. در آن زمان این قرارداد با این تفصیل و این ماده غیرمعمول باعث خنده و مسخره در بین جامعه موسیقی شده بود.

رهبر این گروه موسیقی در زندگی‌نامه خود در این مورد هم صحبت کرده است. او می‌گوید: در چند اجرا، مشکلات فنی خطرات جدی برای همکارانم به وجود آورده بود و نزدیک بود کل برنامه نمایش خراب شود. تصمیم گرفتیم این ماده را به قرارداد اضافه کنیم. من نمی‌توانستم در هر اجرا چند ساعت وقت بگذارم و مثلاً میزان آمپر برق موردنیاز را در هر پریز برق چک کنم. بنابراین وقتی می‌خواستیم کارمان را در یک سالن شروع کنیم به اتاق پشت صحنه می‌رفتم و ظرف اسمارتیز را چک می‌کردم. اگر ظرف وجود نداشت یا در آن اسمارتیز قهوه‌ای بود، احتمال بروز خطای فنی می‌دادم و از سالن‌دار می‌خواستم کلیه تجهیزات را دوباره مطابق با قرارداد چک کند. به عبارت دیگر، به این روش متوجه می‌شدم که سالن‌دار همه مفاد قرارداد را به دقت نخوانده است. 

اسمارتیزهای قهوه‌ای در کسب و کار شما چیست؟

نتخاب شهردار مشهد به عنوان عضوهیات مدیره انجمن کلانشهر های جهان(

نتخاب شهردار مشهد به عنوان عضوهیات مدیره انجمن کلانشهر های جهان(متروپلیس)

معاون برنامه ریزی و توسعه شهرداری مشهد گفت:شهردار مشهد به عنوان عضو هیات مدیره انجمن کلانشهر های جهان(متروپلیس) انتخاب شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شهرداری مشهدانجمن کلانشهر های جهان(متروپلیس)دهمین کنگره جهانی خود را از دوم الی پنجم آذر ماه سال جاری در شهر پورتوآلگره برزیل برگزار نمود.
محمد مهدی براداران گفت:دستور کار این کنگره ارائه گزارش اقدامات سه ساله کمیسیون ها،انتخاب اعضای هیات مدیره متروپلیس،برنامه کاری سه ساله آینده و تنظیم و تصویب بودجه بود.
وی تصریح کرد:در نشست هیات مدیره و نشست مجمع عمومی انجمن متروپلیس ضمن تقدیر از فعالیت های شهرداری مشهدبا این انجمن،سید محمد پژمان شهردار مشهد را به اتفاق آرا به عضویت هیات مدیره انتخاب کردند.
براداران بیان داشت:همچنین شهردار مشهدبه عنوان یکی از هشت نماینده انجمن متروپلیس در هیات مدیره سازمان"شهر ها متحد و دولت های محلی"UCLGانتخاب شد.
وی خاطر نشان کرد:انجمن کلانشهر های جهان(متروپلیس)در حال حاضر دارای 129عضو بوده و هیات مدیره آن از 22تن از شهرداران شهر های ملبورن، مونترال، برلین، سئولفبارسلونفتورنتو، بروکسل، مشهد، پورتوآلگره، قاهره، باماکو، رباط، استانبول،گوانگجو، سائوپائولوریالمکزیکوسیتی، آنتاناریو، سانتیاگو، پاریس، مسکو، آبیجان و نواکچوت تشکیل می گردد.

برادران با اشاره به اینکه شهرداری مشهد در دو ماه گذشته با برگزاری کارگاه آموزشی شهر الکترونیک و حکمرانی شهری به عنوان فعال‌ترین مرکز آموزشی جهان شناخته شده است افزود: از آنجا که مشهد یکی از سه مرکز آموزش متروپلیس محسوب می‌شود، دفتر منطقه ای بانوان متروپلیس را نیز به خود اختصاص داده است.

وی افزود: شهردار مشهد، نخستین شهردار در کشور است که به این جایگاه رسیده است.


خبرنامه ی شهرداری مشهد

یک مطلب کاملا غیر فمینیسمی

بهره هوشی زن‌ها به مراتب از مردها کمتر است


*************************************************************

*************************************************************



مساله اول :
آدم‌های مختلف در مواجهه با این عنوان بنا به شخصیت، جنسیت، معلومات و نگرش اجتماعی‌ای که دارن، پیش‌داوری های متفاوتی رو “ناخواسته” و قبل از خوندن اصل مطلب پیدا می کنند . به طور مشخص هیچ خانمی رو نمیشه پیدا کرد که با خوندن این عنوان، کوچکترین حس موافقی درش ایجاد شده باشه . اما درباره آقایون کمی داستان متفاوته . متحجرینِ متمایل به مردسالاری، یقینا گل از گلشون می‌شکفته و خوشحال میشن که “سند” جدیدی برای برتریِ ایدئولوژی‌شون پیدا کردن . اما دسته دوم که متمایل به روشن‌فکری هستند ( و چقدر من از واژه روشن‌فکر بدم میاد!) رفتاری نسبی خواهند داشت . ینی یا بی‌تفاوت می‌گذرن و به “سطح دغدغه” نگارنده پوزخند میزنن، با پیگیر میشن که سر از اصل ماجرا در بیارن

نیاز به توضیح نیست که اصل عنوان، کذب محض هست و هیچگونه پایه و اساسی نداره . هدف، رونمایی از شکل غالب مواجهه‌ی ما باموضوعات پیرامونمون هست . این کاملا منطقیه که ما در تقابل با موضوعات و مباحث جدید، واکنش با همون پیش‌داوری شرطی  و بدون تامل داشته باشیم . به نظر این جزء فطرت ماست و نمیشه دست‌کاریش کرد . اما تاسف بار، اصرار روی اون و عدم کنکاش در اونه .
نکته : رفتار هیجانی رو در برابر موضوعات، با “بازنگری منطقی” تلفیق کنیم که خیلی زود مسائل بی‌پایه و اساس رو به عنوان ” واقعیت نپذیریم .


ادامه مطلب ...

خوشبختی...

خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد.
هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد.
زندگی کنید و از حال لذت ببرید.
اکنون فکر کنید و سعی کنید به سؤالات زیر پاسخ دهید:
،1پنج نفر از ثروتمندترین مردم جهان را نام ببرید..
،2برنده‌های پنج جام جهانی آخر را نام ببرید.
،3آخرین ده نفری که جایزه نوبل را بردند چه کسانی هستند؟
،4آخرین ده بازیگر برتر اسکار را نام ببرید.
نمیتوانید پاسخ دهید؟ نسبتاً مشکل است، اینطور نیست؟
نگران نباشید، هیچ کس این اسامی را به خاطر نمی آورد..

ادامه مطلب ...

دانشگاه نروید ، خوشبخت ترید!

آیا به نظر شما هم این درسته که کسانی که دانشگاه نرفتن خوشبخت ترند؟؟؟!!!  

دیرزمانی برخی رشته های تحصیلی مثل کشاورزی و شیمی بیشترین میزان فارغ التحصیلان بیکار را شامل می شد اما متاسفانه با گذشت زمان، حجم قابل ملاحظه ای از فارغ التحصیلان رشته های پایه نیز به جمع بیکاران تحصیلکرده اضافه شدند. "پزشکی" از جمله این رشته ها است که بنابر اعلام آمارهای غیر رسمی نزدیک به 35 درصد فارغ التحصیلان رشته پزشکی در مشاغل غیر مرتبط مشغول بکار هستند.

کسب مدرک از مهمترین آرزوهای هر جوان ایرانی است که در این میان ترسیم دور نمای آینده زندگی و شغل اهمیت والاتری پیدا می کند. در دفترچه راهنمای انتخاب رشته داوطلبان کنکور تعداد مشخصی رشته تحصیلی وجود دارد که بازار کار و کارکرد شغلی هر رشته به تفصیل در آن مورد اشاره قرار گرفته است. مثلا در ذیل رشته حقوق این توضیح دیده می شود که فارغ التحصیلان در مراکز قضایی یا دفاتر اسناد رسمی و یا وکالت مشغول بکار خواهند شد... توضیحات ارایه شده در خصوص آینده شغلی افراد شاید تاحدی آرمانی و غیر واقع به نظر برسد. از سویی اشباع بازار کار و حجم انبوه فارغ التحصیلان در نگاه اول، دورنمایی ناامیدکننده از اشتغال فارغ التحصیلان را به تصویر می کشد به خصوص که مشکلات استخدامی و موانع قانونی فرار روی آن امکان دسترسی به شغل دولتی را برای فارغ التحصیلان تا حد زیادی کاهش داده است. افزایش میزان فارغالتحصیلان در رشته های مختلف صرفنظر از ابعاد و پیامدهای اجتماعی آن تا حد زیادی اقتصاد کشور را تحت الشعاع قرار می دهد. ایجاد مشاغل کاذب و شاغل شدن در حرفه ای به غیر از رشته تحصیلی، علاوه بر آنکه نیروی کار اقتصادی یک کشور را به شدت توسعه نیافته معرفی می کند، در نامتوازن شدن وضع اقتصادی کشور نیز تاثیر بسزایی دارد...

 اوضاع نسبتا بد فارغ التحصیلان پزشکی

دیرزمانی برخی رشته های تحصیلی مثل کشاورزی و شیمی بیشترین میزان فارغ التحصیلان بیکار را شامل می شد اما متاسفانه با گذشت زمان، حجم قابل ملاحظه ای از فارغ التحصیلان رشته های پایه نیز به جمع بیکاران تحصیلکرده اضافه شدند. "پزشکی" از جمله این رشته ها است که بنابر اعلام آمارهای غیر رسمی نزدیک به 35 درصد فارغ التحصیلان رشته پزشکی در مشاغل غیر مرتبط مشغول بکار هستند. این امر در سایر رشته ها نیز قابل مشاهده است بطوریکه می توان گفت انتقال نیروی کار تحصیل کرده و غیر ماهر به بخشهای خدماتی از سال 79 تا 85 با افزایش سرسام آور 68 درصدی روبرو بوده است.

فارغ التحصیلان صرف داشتن مدرک تحصیلی بالا گمان می کنند که بلافاصله پس از فراغت از تحصیل به شدت مورد توجه ارگان ها و بخشهای دولتی و غیر دولتی قرار خواهند گرفت غافل از اینکه مدرک زدگی جایی برای کیمیا پنداشتن مدرک تحصیلی باقی نگذاشته است.

ادامه مطلب ...

وبلاگ؟؟؟!!!

اصلا دقت کردین که چند وقته خیلی کم به وبلاگ سر می زنیم، خیلی کم مطلب میذاریم، اصلا میایم یا اینکه... 

قرار نبود فقط توی طول ترم فعال بمونه ولی الان... 

خیلی وقتها از خیلیها خبری نیست. 

کجااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایین؟؟؟؟

کامیون حمل زباله

سلام به همه دوستان عزیزم

چند روز پیش یه مطلب جالبی رو تویه ایمیلم خوندم گفتم اینجا بزارم تا شما هم بخونیدش،امیدوارم خوشتون بیاد.

روزی من با تاکسی عازم فرودگاه بودم. ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین درست در جلوی ما از محل پارک خود بیرون پرید.
 
رانندة تاکسی من محکم ترمز گرفت. ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتری از ماشین دیگر متوقف شد!
 
راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان بیرون آورد و شروع کرد به فریاد زدن به طرف ما. راننده تاکسی فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد. منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد کرد.
 
با تعجب از او پرسیدم: چرا شما این رفتار را کردید؟

ادامه مطلب ...

دیگران احمق نیستند

عتیقه‌فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه‌ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه‌ای افتاده و گربه در آن آب می‌خورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب می‌شود و قیمت گرانی بر آن می‌نهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند می‌خری؟ گفت: یک درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه‌فروش داد و گفت: خیرش را ببینی. عتیقه‌فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه‌اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت: قربان من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته‌ام. کاسه فروشی نیست.