ایده پردازی مثل اولین پریدن پرنده از لانه است. (پست اول)

سلام به همه ی دوستانم

من یک استاد و دوست خوب دارم((جناب اقای ابراهیم ادبی)). که مدتی است از ایشون در مورد ایده پردازی یاد می گیرم.و ازشون اجازه خواستم تا صحبت های ایشون را بزارم تو وبلاگمون تا شما هم استفاده کنید والبته اینطوری تو بحث ما شریک باشیم.ما منتظر نظرات شما هستیم.

این یکی از جمله های ایشون هست:

خلاقیت و نوآوری و ایده پردازی و خیلی چیزا که به علت اشکالات جامعه امکان برنامه ریزی و توجه به آنها مقدور نیست. نتیجه اینکه: جامعه به ما، ما به جامعه و همدیگر بطور خواسته و ناخواسته ظلم می کنیم. و محرومیت ها و بی برنامه گی ها و... همچنان ادامه پیدا می کند. و همه بلاتکلیف و بی فایده و کم ثمر می مانیم.

در ادامه یک بحث را از اخر براتون می گذارم:


ادامه مطلب ...

با سلام

انجام درست کاری کوچک بهتراست از انجام نادرست کاری بزرگ مردم همیشه کیفیت کاری که ما انجام میدیمو یادشونه ولی اندازه اونو نه

ارزش حتی یک ثانیه....

دوستای عزیزم سلام.یه مطلب جالب برام فرستاده بودن که واقعا خوندنش جالب بود برام و گفتم  تو وبلاگ بذارم شمام نظراتتون رو راجبش بگین((میخوام مثل یه مدیر منابع انسانی ربطش بدین به منابع انسانی البته اگه دوس دارین میتوننی فقط راجب مطلب نظر بدین))

البته فکر کنم قبلا یکی از دوستان این مطلب رو گذاشتن ولی من میخواستم شما دوستای عزیز از نگاه یه مدیر منابع انسانی نظرتون رو راجب متن بگین


تصور کنید بانکی دارید که در آن هر روز صبح 86400 تومان به حساب شما واریز میشود و تا آخر شب فرصت دارید تا همه پول ها را خرج کنید، چون آخر وقت حساب، خود به خود خالی میشود.


در این صورت شما چه خواهید کرد؟






دیروز به تاریخ پیوست،

فردا معماست

و امروز هدیه است

ادامه مطلب ...

چگونه می‌توان دنیا را دوباره ساخت



پدر روزنامه می‌خواند، اما پسر کوچیکش مدام مزاحمش بود. تا اینکه حوصله پدر سر رفت، یه صفحه از روزنامه رو که نقشه جهان بود جدا کرد و تیکه تیکه کرد و به پسرش داد "بیا واست یه کار دارم، یه نقشه دنیا بهت می‌دم، ببینم می‌تونی اونو دقیقا همون طوری که هست، بچینی ... "




هر وقت که بین دوتا انتخاب مردد بودی ؛ شیر یا خط بنداز مهم نیست


شیر بیفته یا خط مهم اینه که اون لحظه ای که سکه داره رو هوا می


چرخه ، یه دفعه بفهمی ، دلت بیشتر میخواد شیر بیفته ، یا خط. "


ادامه مطلب ...

حرف مفت

زمانی که ناصر الدین شاه دستگاه تلگراف را به ایران آورد و در تهران نخستین تلگرافخانه افتتاح شد 

 مردم به این دستگاه تازه بی اعتماد بودند. برای همین، سلطان صاحبقران اجازه داد که مردم چند 

 روزی پیام های خود را رایگان به شهرهای دیگر بفرستند. وزیر تلگراف استدلال کرده بود که ایرانی 

 

 ها ضرب المثلی دارند که می گوید «مفت باشد کوفت باشد.» یعنی هر چه که مفت باشد مردم 

 

 از آن استقبال می کنند. همین طور هم شد. مردم کم کم و با ترس برای فرستادن پیام هایشان 

  

راهی تلگرافخانه شدند. دولت وقت، چند روزی را به این منوال گذراند و وقتی که تلگرافخانه جاافتاد  

 و دیگر کسی تلگرافخانه را به شعبده و جادو مرتبط نکرد مخبر الدوله دستور داد بر سردر تلگرافخانه  

 نوشتند: «از امروز حرف مفت قبول نمی شود.»  

می گویند «حرف مفت» از آن زمان به زبان فارسی راه پیدا کرد.  

 

کلیدواژه‌ها : بازاریابی ؛ فرهنگ ؛ جامعه ؛ ترویج 

نکته

اگر نمی توانی به مردم خدمت کنی، برو تا لااقل خیانت نکنی. 

 

توزیع فرصت و موقعیت مهمتر از توزیع مجدد ثروت است.