پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .
بالاخره پرسید :
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
ادامه مطلب ...تصور کنید زندگی ما مثل یک بازی است.
قانون این بازی بدین قرار است که باید 5 توپ را بطور هم زمان در هوا نگه دارید و نگذارید هیچ کدام روی زمین بیفتد.
جنس یکی از این توپ ها پلاستیکی بوده و بقیه انها شیشه ای هستند
ادامه مطلب ...
آقای اسمیت به تازگی مدیر عامل یک شرکت بزرگ شده بود. مدیر عامل قبلی یک جلسه خصوصی با او ترتیب داد و در آن جلسه سه پاکت نامه دربسته که شماره های 1 و 2 و 3 روی آنها نوشته شده بود به او داد و گفت: «هر وقت با مشکلی مواجه شدی که نمی توانستی آن را حل کنی، یکی از این پاکت ها را به ترتیب شماره باز کن.»چند ماه اول همه چیز خوب پیش می رفت تا اینکه میزان فروش شرکت کاهش یافت و آقای اسمیت بد جوری به درد سر افتاده بود.
در ناامیدی کامل، آقای اسمیت به یاد پاکت نامه ها افتاد. سراغ گاوصندوق رفت و نامه شماره 1 را باز کرد.
کاغذی در پاکت بود که روی آن نوشته شده بود: «همه تقصیر را به گردن مدیرعامل قبلی بینداز.»آقای اسمیت یک نشست خبری با حضور سهامداران برگزار کرد و همه مشکلات فعلی شرکت را ناشی از سوء مدیریت مدیرعامل قبلی اعلام کرد. این نشست در رسانه ها بازتاب مثبتی داشت و باعث شد که میزان فروش افزایش یابد و این مشکل پشت سر گذاشته شد.
یک سال بعد، شرکت دوباره با مشکلات تولید توأم با کاهش فروش مواجه شد. با تجربه خوشایندی که از پاکت اول داشت، آقای اسمیت بی درنگ سراغ پاکت دوم رفت. پیغام این بود: «تغییر ساختار بده.»
اسمیت به سرعت طرحی برای تغییر ساختار اجرا کرد و باعث شد که مشکلات فروکش کند.بعد از چند ماه شرکت دوباره با مشکلات روبرو شد.
آقای اسمیت به دفتر خود رفت و پاکت سوم را باز کرد. پیغام این بود: «سه پاکت نامه آماده کن.»
گناه طبیعت نیست... انار، از ترس چیده شدن ترک می خورد...
ادامه مطلب ...
یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت.
دوستی از وی پرسید: «چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟»
وی جواب داد: «هنگامی که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم:
پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیان بیهوش افتاده بود.
پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می داد.
پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد.
پوستر ها را در همه جا چسباندم.»
دوستش از وی پرسید: «آیا این روش به کار آمد؟»
وی جواب داد: «متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند و لذا آنها ابتدا تصویر سوم، سپس دوم و بعد اول را دیدند.»
سال2005، تیم بسکتبال هاستون راکتس ایالت تگزاس آمریکا به دنبال یک بازیکن بااستعداد برای اضافه کردن به تیمش بود. پس از تحلیل های مقدماتی، فهرستی از بازیکنان تهیه شد. بعضی از آنها موجود نبودند یا اینکه خیلی گران بودند. دیگران هم به نظر نمی آمد مناسب تیم باشند.
با استفاده از تحلیل های تفصیلی، مدیر تیم راکتس بازیکنی به نام شین باتی یر را به عنوان کسی که تیم به آن نیاز دارد پیشنهاد کرد. کسی از این انتخاب متقاعد نشده بود. بر اساس معیارهای سنتی - امتیاز، گرفتن توپ از حلقه، دفاع و غیره- باتی یر فقط یک یازیکن متوسط بود. اما تحلیل هاستون یک قدم فراتر رفته بود. تحلیل به گونه ای بود که می شد عملکرد اعضای تیم، وقتی باتی یر در زمین بود، را فهمید. هر وقت باتی یر در زمین بود، صرفنظر از اینکه کجا بازی کند، هم تیمی هایش بهتر بازی می کردند و اعضای تیم حریف بدتر. باتی یر یکی از ستارگان تیم هاستون هنوز در این تیم بازی می کند.
نظر:
شما به چه فکر می کنید؟ کار تیمی در سازمان، در نظر گرفتن عملکرد گروهی کارکنان برای سازمان در مقابل عملکرد فردی، معیارهای انتخاب کارکنان و ...
فرصتها نیز همانند تهدیدها، گاه کاملاً جنبه ساختاری دارند و در کنترل فعالان و بازیگران نیستند.
از کلمه بحران در چین به نام فرصت خطرناک یاد می کنند یعنی هر جا که بحران باشد در آن جا هم فرصت است و هم تهدید یکی از روش های خلاقیت این است که یک بحران را به فرصتی مناسب تبدیل کنیم.
هنگامی که ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد، با مشکل کوچکی روبرو شد. آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدون جاذبه کار نمیکنند. (جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمییابد و روی سطح کاغذ نمیریزد.) برای حل این مشکل آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخابکردند. تحقیقات بیشاز یک دهه طولکشید، 12میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه مینوشت، زیر آب کار میکرد، روی هر سطحی حتی کریستال مینوشت و از دمای زیرصفر تا 300 درجه سانتیگراد کار میکرد.
روسها راهحل سادهتری داشتند: آنها از مداد استفاده کردند!
مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس از 30 سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های چندین میلیون دلاری با او تماس گرفتند. آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند و هیچ کسی نتوانسته بود اشکال را رفع کند.
بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند که در رفع بسیاری از این مشکلات
موفق بوده است. مهندس، این امر را به رغبت می پذیرد. او یک روز تمام به
وارسی دستگاه می پردازد و در پایان کار، با یک تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می کشد و با سربلندی می گوید: «اشکال اینجاست!»
آن قطعه تعمیر می شود و دستگاه بار دیگر به کار می افتد. مهندس دستمزد خود را 50000 دلار معرفی می کند. حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می کند و او بطور مختصر این گزارش را می دهد: " بابت یک قطعه گچ: 1 دلار و بابت دانستن اینکه ضربدر را کجا بزنم: 49999 دلار" !!!
بیشتر ضرری که متحمل می شویم به خاطر فرصت هایی است که از دست می دهیم.رابرت کیوساکی
ادامه مطلب ...
بعد از سه گانههای ما در منابع انسانی (طرح ارزش آفرینی منابع انسانی، ارزیابی متوازن منابع انسانی، شایستگی های منابع انسانی) کتاب «کدهای رهبری» سازمانی که در سال 2008 توسط گروه RBL تدوین شده است، ترجمه و با سرعت عمل قابل ستایش انتشارات سرآمد به بازار آمد. این کتاب، به ادعای مؤلفین آن، عصاره دانش بشر در زمینه رهبری است که بطور کاربردی درصدد بدست دادن چارچوبی برای درک و اجرای رهبری مؤثر است. یکی از نکات متمایز این کتاب طراحی وبسایت جالبی برای آن است که منابع مفید و مکملی اعم از ویدئو، پرسشنامه و ... عرضه کرده است.