
نماینده فروش کنتاکی در ایران وقتی مواد ساخته شده او را دید، با وی وارد مذاکره شد تا آن را بخرد و در کل کشور پخش کند.
زمانی که شروع به فعالیت کرد، مرد بازنشستهای بود که طرز سرخ کردن مرغ را میدانست
، همین و بس! او مالک رستوران کوچکی بود و چون مسیر بزرگراه اصلی را تغییر
داده بودند، داشت ورشکست میشد. اولین چک تامین اجتماعیاش را که گرفت به
این فکر افتاد که شاید بتواند از طریق فروش دستورالعمل سرخکردن مرغ، پولی
به دست آورد.
او مردی بود که فقط دربارهی انجام کارها فکر نمیکرد بلکه دست به عمل میزد. او به راه افتاد و هر دری را زد، به هر صاحب رستورانی، داستانش را میگفت:
"من یک دستورالعمل عالی برای طبخ جوجه در اختیار دارم و فکر میکنم اگر از
آن استفاده کنید، میزان فروش شما بالاتر خواهد رفت و میخواهم که درصدی
از افزایش آن فروش را به من بدهید."
البته خیلیها به او خندیدند و گفتند: "راهت را بگیر و برو." اما او مایوس نشد و به کارش ادامه داد. هر بار که صاحبان رستورانی، دست رد به سینهاش میزدند، بهجای
اینکه دلسرد و بدحال شود، به سرعت به این فکر میافتاد که دفعه بعد
چگونه داستان خود را بیان کند که مؤثر واقع شود و نتیجهی بهتری بهدست
آورد. او ۱۰۰۹ بار جواب رد شنید تا سرانجام یک نفر به او پاسخ مثبت داد.
او ۲ سال وقت صرف کرد و با اتومبیل کهنه خود، شهرهای کشورش را گشت.
با همان لباس سفید آشپزی شبها روی صندلی عقب اتومبیل خود میخوابید و هر
روز صبح با این امید بیدار میشد که فکر خود را با فرد تازهای در میان
بگذارد.
به
نظر شما چند نفر ممکن است در مدت ۲ سال، ۱۰۰۹ بار پاسخ منفی بشنوند و باز
هم دست از تلاش برندارند؟! خیلیکم؛ به ایندلیل که در دنیا فقط یک "سرهنگ ساندرس" وجود دارد.
اگر به موفقترین مردان تاریخ بنگرید یک وجه مشترک در میان همهی آنان پیدا میکنید،
"
آنان از جواب رد نمیهراسند، پاسخ منفی را نمیپذیرند و اجازه نمیدهند
هیچ عاملی، آنان را از عملیکردن نظرها و هدفهایشان باز دارد."
اولین اقدام آقای ساندرس نصب تابلویی بر روی رستوران بود که بر آن نوشته بود در اینجا مرغ را درست درست میکنیم
افرادی که رد میشدند، کنجکاوی میکردند امتحان کنند که مرغ را چگونه درست
میکنند. آنها راز پودر سوخاری را نمیدانستند همین تاثیر شگرف موجب شد امروز مرغ سوخاری کنتاکی در 120 کشور جهان نمایندگی داشته باشد.
"سرهنگ ساندرس" شخصی بود که یک امپراطوری بزرگ که او را میلیونر کرد، بنا نهاد و
عادتهای غذایی ملتی را تغییر داد.
و حالا در این طرف جهان در ایران هم یک نفر عادات غذایی ملتش را تغییر داده و شیوهای جدید برای طبخ مرغ یافته است.
علی سرجی متولد 1333، موسس شرکت تولیدکننده و بستهبندی مواد غذایی است که مدت 30 سال از تاسیس این شرکت، به عنوان یکی از کارآفرینان بزرگ کشور در بابلسر به حساب میآید.
وی در سال 1333، در یک خانواده متوسط از نظر مادی و مذهبی به دنیا آمد. از کودکی به کار با مواد غذایی علاقهمند بوده است. در رشته مکانیک ابزار، فوق دیپلم گرفته و پس از پایان خدمت سربازی در سال 1357 مغازهای کوچک با کمک پدرش خرید. برای اولین بار در شهر بابل و در آن مغازه، پیتزا و مرغ سوخاری با آرد سوخاری کنتاکی آمریکایی فروخته است
پس از مدتی تصمیم گرفته به جای استفاده از آرد سوخاری کنتاکی، با توجه به ذائقه ایرانیها، با ادویهجات مختلف یک آرد سوخاری تولید کند.
او با پشتکار فراوان و تلاش و کوشش توانسته به فرمولی دست یابد که بسیار
مورد استقبال مشتریان قرار بگیرد. بعد از اینکه این آرد سوخاری منحصر به
خودش را به بازار عرضه کرد، مشتریان بسیاری جذبش شدند.
جالب این است که بعد از این اتفاق،
نماینده فروش کنتاکی در ایران وقتی مواد ساخته شده او را دید، با وی وارد مذاکره شد تا آن را بخرد و در کل کشور پخش کند، اما به گفته سرجی، موافقت نکرده و خودش به تنهایی به این کار اقدام کرد و موفقیتهای زیادی دست یافت.
گردآوری:گروه سبک زندگی سیمرغ
www.seemorgh.com/lifestyleبه نظر من اولین و مهم ترین گام برای رسیدن به موفقت اراده و پشتکار هر فرد است. افراد با این ویژگی ها اگر دست به انجام کاری بزنند حتی اگر در ابتدا با شکست هم مواجه شوند ولی با بررسی مشکل و انجام فیدبک مناسب ،دست از کار نمیکشند و یقین دارند که نهایتا به موفقیت خواهند رسید.
سلام خانم سالاری مطلب بسیار جالب بود
با نظرتون موافقم ولی بیایم کمی واقعبین باشیم اگه ما تمام زندگی و تلاشمان را برای به سرانجام رساندن یک کار جدید صرف کنیم مسلما خود را با ریسک بالای درگیر کرده ایم خودتان بهتر میدانید این اصلا عقلانی نیست که انسان برای شروع کار شغلی را آغاز کند که ریسکش خیلی زیاد باشد درست هست که اگر موفق شویم سود زیادی را خواهیم برد ولی اگر نشویم؟؟!!!
من به تازگی به نظریه ای رسیده ام که برای شروع کار باید شغلی را برگزید که از ریسک مطمئنی برخوردار باشد.خلاصه کلام اقیانوس آبی برای شروع کار یک فرد ایده ای خوبی نیست چون ممکن است آنچنان او را زمین بزند که دیگر نتواند برخیزد((بهتر آن است که با نوآوری در یک شغل جا افتاد شروع کرد و بعد به دنبال شغلی باشیم که در آن اولین باشیم))
پیروز و سربلند باشید.
سلام آقای بهزادمنش
به نظر من اگه بخواهیم واقع بینی رو این جوری که شما میفرمایید تعریف کنیم دیگه بحث کارآفرینی نمیشه .یکی از مشخصه های فرد کارافرین ریسک پذیری بالا و منعطف بودنه و به نظر من یک فرد کارافرین هم بیگدار به آب نمیزنه و اول بررسی های لازم را انجام میدهد بعد دست به اقدام میزند چه بسا که باز هم افرادی هستند که شکست میخورند ولی باز ادامه میدهند.من با نظرتون تا حدودی موافقم ولی من فکر میکنم اگر فرد کارافرین برای انجام کارش به هزینه ی بالایی نیاز داشت بهتره که این کار به عنوان شغل دوم برای او باشد وفردی باشد که اگر با شکست هم مواجه شد هزینه ی از دست رفته را به دید تجربه کسب کردن بداند.
من فکر میکنم هر کاری که ریسک کمتری داشته باشه به همون نسبت درامد حاصل از اون کار هم کمتره و به نظر من اگر فردی بیشتر تلاش کند و جنبه های متفاوت را در نظر بگیرد و کمی هم ریسک پذیرتر باشد امکان تجربه کسب کردن و موفقیت و درواقع درجانزدن بیشتر است به هر حال تویه هر کاری امکان شکست هست ،هرچه انسان با چشم بازتر حرکت کنه امکان شکست کمتره.
ممنون از اظهار نظرتون
موفق باشید