آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که....
غم قفس به کنار،آنچه عقاب را پیر میکند پرواز زاغ بی سر و پاست
سلام
خیلی خیلی آموزنده بود واقعا خوشم اومد
یک دوست واقعی حتی زمانی کاری را انجام میدهد که دوست ندارید هنوز دوست ماست
خیلی ممنون مهدی جان با این داستانت خواب رو از سر ما پروندی
شب و روز خوبی داشته باشی
حالا نه که گذاشتی من بخوابم
قابلت رو نداشت محسن جوون
سلام آقای استاجی
مطلبتون واقعا جای تأمل داره ، یک دوست هیچ گاه کاری رو انجام نمیده که به ضرر دوستش باشه.
یک دوست حتی وقتی کاری میکند که دوست ندارید،هنوز دوست شماست.
و هر عمل از روی خشم ،محکوم به شکست است.(یاد بگیریم که هیچ وقت زود قضاوت نکنیم.)
ممنون آقای استاجی
البته دوست اگه دوست واقعی باشه و در لوای دوست نباشه فقط
مرسی از نظرتون خانم سالاری
سلام آقای استاجی
مطلب واقعا آموزنده ای بود اگر ما مجسمه ای نداریم که روی آن حک شده باشه و هر روز چشممون به اون بیفته با گفتن دو بار در روز :هر عمل از روی خشم محکوم به شکست است بسیاری از کارهایی که انجام دادیم را انجام نمی دادیم
سلام و مرسی و ممنون خانم کاظمی
البته ای کاش همچین مجسمه ای وجود داشت یا حتما نباید مجسمه باشه یه نوشته ی روی دیوار هم مفید خواهد بود
ممنون